-
...
جمعه 4 آبانماه سال 1386 09:03
اگر نهی تو لب خود بر لب من مست شوی آزمون کن که نه کمتر ز می انگورم * سر شب بود بدجوری خسته بودم و تصمیم گرفتم تلافی این هفته رو در بیارم و بعد از خوردن شام مختصری رفتم زیر پتو! ساعت حدود 7:30 بود فکر کنم تی وی روشن و ... ساعت 2 بیدار شدم با چشمای نیمه باز دنبال کنترل تی وی و اونو روی تایمر گذاشتم با همون وضعیت هم...
-
زن یا مرد؟! مسئله اینست...
شنبه 21 مهرماه سال 1386 21:54
" فرض کنید می خواهید یک کار تعریف کنید، آن کار این است که یک کوه کنده شود و در یک دره بزرگ ریخته شود تا هر دو صاف شوند. برای نیروی خانم نمی توانید به همین سادگی مساله را توصیح دهید، بلکه باید یک بیل به دستش بدهید، ببریدش پای کوه، بگویید ببین بیل را اینجوری می گیری، اینجوری این خاک را می کنی و اینجوری در آن چاله می...
-
بدون شرح!
جمعه 13 مهرماه سال 1386 16:39
-
کار! خوردن! تلویزیون!
دوشنبه 26 شهریورماه سال 1386 23:44
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید من عاشق چشمت شدم ... + امشب به خودم حال دادم و یک ماکارونی درست کردم که انگشتاتم باهاش میخوردی! حیف که آشپز نمیوته دستپخت خودش رو اونجور که باید بخوره. + امسال هم مثل...
-
درد
شنبه 24 شهریورماه سال 1386 19:02
دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند تا به رشته ی سخن درآورم نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم دردهای من نگفتنی دردهای من نهفتنی است تا حالا تجربه نکرده بودم: ماه رمضان افطار و سحر تنهایی اصلا حال نمیده!
-
زندگی ِ نو!
دوشنبه 12 شهریورماه سال 1386 19:30
سلام! :) خوبید؟ خوشید؟ سلامتید؟! خدا رو شکر! نمیدونم از کجا باید شروع کنم و چی باید بگم! بعد از مدتها دوری اجباری از دنیای مجـــازی اینبار از منزلگاه جدید با شغل جدید در شهر جدید و زندگی تازه در خدمت شما هستم! نوشته هام اینطور نشون میده که ظاهرا خیلی داره بهم خوش میگذره! شاید بیشتر به خاطر دوری طولانی مدت از دنیای...
-
بسکتبال ایران المپیکی شد!
یکشنبه 14 مردادماه سال 1386 16:47
جای بسی خوشحالی هست که بسکتبال ایران بعد ده ها سال قهرمان آسیا شد و سهمیه المپیک 2008 پکن رو کسب کنه! باورش سخـــــــته! هر چقدر که توی فوتبال پسرفت میکنیم توی سایر ورزشهای گـــــــروهی مثل بسکتبال، والیبال و هندبال پیشرفت داشتیم. دو و میدانی همینـطور. بازی فینال با لبنان واقعا نفس گیر بود و خوشحالم که ایـــــران به...
-
روز مرد
جمعه 12 مردادماه سال 1386 13:41
خیلی وقت بود این حال بهش دست نداده بود... بعد از ظهر شنبه روز تعطیل ... روز ولادت امام علی (ع).. روز مرد! دلش یهو عجیب گرفت...در حالی که دم در داشت همگی افرادی رو که به بیرون می رفتند، بدرقه می کرد.... عجیب! دلش گرفت وقتی در رو بست و از توی حیاط میرفت سمت خونه بی اختیار اشک توی چشاش جاری شد نمیدونست چه مرگش شده. چرا...
-
یه کم ۳۰ نما!
جمعه 12 مردادماه سال 1386 13:27
تنهایی می آید و می نشیند و ساعت هایم رو می بلعد چنان با احتیاط که حتی ثانیه ای هم ار گوشه دهانش پایین نمی افتد... هفته ای که گذشت بالاخره فرصت شد چند تایی فیلم ببینم. همشم ناب و قشنگ. اول: American beauty با بازی فوق العاده کوین اسپسی! ژانر درام! دوم: Pride & Prejudice از شخصیت الیزابت خیلی خوشم اومد توی این فیلم....
-
موفقیت!
سهشنبه 2 مردادماه سال 1386 22:06
نتایج آزمون استخدامی وزارت امور خارجه بعد از 2 هفته بدقولی بالاخره اعلام شد! خوشم میاد داداش توی آزمون عِلمی کم نمیاره! ایندفعه هم نامبر وان شد! حقا که به خودم رفته! :دی پ.ن حرف بسیار و فرصت اندک... (واقعا ممنونم از همه ی دوستانی که اظهار همدردی کرده بودند)
-
داستان زندگی
چهارشنبه 13 تیرماه سال 1386 11:38
داستان زندگی "هانیکو" خرداد ماهی که گذشت ماه عجیبی بود. با تصادف دامادمون شروع شد با دو هفته در کما بودنش ادامه پیدا کرد و با مرگ مادر بزرگم خاتمه پیدا کرد... از اون طرف کلاس های آموزش بانــک شروع شد و از طرفی شغل قبلی رو از دست دادم.حالا از یکی دو هفته دیگه بایستی زندگی تازه و انفرادی جدید رو شروع کنم. یه زندگی...
-
بی وفا
یکشنبه 6 خردادماه سال 1386 22:12
هیچ چیز بدتر از این نیست که آدم بغضش بگیره اما نتونه گریه کنه... وقتی فیلم unFaithful رو تماشا میکردم این حالت بهم دست داد... خیلی سخت بود ، خیلی... آخـــرین بار توی فیلم Proposal همچین حالتی بهم دست داد البته کمی خفیفت تر. تعریف فیلم رو از یکی دو نفر شنیده بودم. اون روز توی خیاباون ولی عصر داشتم میرفتم که دیدم بساط...
-
کتاب
سهشنبه 1 خردادماه سال 1386 11:34
الیاس درباره ی ترس از آدم ها عقیده ی جالبی داشت. یک بار به من گفت از هر کس که کم تر گریه کند بیش تر می ترسد. گفت به نظر او وحشتناک ترین و خطرناک ترین آدم های این دنیای عوضی کسانی هستند که حتی یک بار هم گریه نکرده اند. از متن کتاب حکایت عشقی ... اصلا حس نوشتن ندارم! البته این هفته ای که گذشت فرصتی برای این کار نبود. یا...
-
دل آرام...
جمعه 21 اردیبهشتماه سال 1386 11:47
هـر که دل آرام دیـــد از دلش آرام رفت چشم ندارد خلاص هر که در این راه رفت گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی حاصل عمر آن دم است باقــــی ایام رفت این شعر زیبا از شیخ اجل سعدی متن آهنگی قدیمی هست اثر جــمال الدین منبری فوق العاده زیبا و پرمعنا هست ... قبلا متن کامل شعر رو در این پست گذاشته بودم اما آهنگ رو نداشتم . حال...
-
Paradise
پنجشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1386 15:13
مغروران، فروتنی را به من آموختند..بی قراران صبوری را، بدکاران درستی را و سر انجام نوادری که رو ح بی آلایشی دارند به من آموختند که از قلوبشان معماهای مرئی و نامرئی هستی را بخوانم، به سهولتی که یک نوزاد جـهان را از چهره ی مادرش می خواند... + آهنگ بی کلام Paradise ساخته کِن جی Kenny G باهاش زندگی کنید! + من و کویر تنهایی...
-
Apocalypto
سهشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1386 18:43
انسان تنها نشسته بود با غم و اندوهی فراوان ... همه ی حیوانات دور او جمع شدند و گفتند: " ما دوست نداریم تو را غمگین ببینیم، هر آرزویی داری بگو تا ما برآورده کنیم. " انسان گفت: به من قدرت بینایی قوی بدهید! کرکس گفت : بینایی من مال تو ! انسان گفت: می خواهم نیرومند باشم. پلنگ گفت: مانند من نیرومند خواهی شد. انسان گفت: می...
-
یک آگهی!
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1386 23:59
ازدواج کنید! گزینه های مناسب از ما - ازدواج با شما خانه امید - ... خط ویژه نیازمندی های امروز روزنامه اطلاعات
-
میم مثل مادربزرگ!
دوشنبه 20 فروردینماه سال 1386 10:32
همان طور که در افکار خودش غوطه ور بود و از کنار آدم ها عبور می کرد نگاهش به پیرزنی افتاد که به سختی زنبیلی رو در کنار خود می کشید . احساس کـرد که لازم هست به اون پیرزن کمک کنه تا لااقل از عرض خیابون عبور کنه و به ایستگاه تاکسی برسونه، اما یه لحظه تردید و دودلی به سراغش اومد ... برم جلو؟ نرم؟! برم؟! نرم؟! برم بگم .. “...
-
بچه های مدرسه والت
یکشنبه 12 فروردینماه سال 1386 16:20
فکر می کنم ارزش یه پست رو داشته باشه؛ پس بدون هیچ حرف اضافه ای سکوت می کنم و شما را دعوت می کنم به شنیدن آهنگ این کارتون زیبای سالهای کودکی ... بچه های مدرسه والت به یاد مهدی نیکخواه
-
ارتش سری
جمعه 3 فروردینماه سال 1386 12:40
ارتش سری از سریال های ناب سالهای دور... برای اولین بار بود که با واژه هایی مثل گشتاپو و اس اس آشنا شدم + آهنگ سریال ارتش سری به یاد مهدی نیکخواه
-
اوشین (سالهای دور از خانه )
چهارشنبه 1 فروردینماه سال 1386 21:15
میگن سال تحویل که سر کار باشی یعنی همه سال رو سر کار هستی!! مزیت کار جدید و از اون مهم تر شب کار بودن توی این ایام اینه که روزها به بهانه شب کار بودن خوابی و شب ها هم که سر کاری! این یعنی معاف از دید و بازید با چهره هایی که اشتیاق نداری ببینی! نیم ساعت دیگه باید برم سر کار و الان دارم در خلوت خانه آهنگ تیتراژ ابتدایی...
-
...
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1385 19:28
امشب چقدر خوابم می یاد ....من همیشه شبا بیدار هستم اما نمی دونم چرا امشب این طوری شدم ..... مجبورم بنویسم تا خوابم نبره امید نگفتی سر چه کاری رفتی ...می خوای ازدواج کنی.. کجا زندگی می کنی برادر خواهر داری یا مثل من تنها هستی می دونستی اسم قشنگی داری امید من داره حالم خراب می شه دارم همین طور چرت و پرت می نویسم دیشب...
-
آخرین شب ۲
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1385 19:19
چه دیر تو رو شناختم همه خاطراتم رو به تو می سپارم مواظبشون باش اونا چه تقصیری دارن تو باید منو فراموش کنی سال نو داره می یاد باید خوشحال باشی بهت گفتم اگه اهنگام تموم بشه کار من هم تمومه دیدی اشتباه نکردم مواظب پینوکیو باش سرند پیتی رو دوست داشته باش نا خدا اسماج درسته که شیطونی می کنه اما فقط دلش می خواد بره جزیره ی...
-
آخرین شب ۱
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1385 19:08
دیگه داره تموم می شه....امید منو ببخش ...امروز آخرین شبی که خونه هستم کامپیوتر خوبم تو هم منو ببخش خیلی اذیت شدی خیلی شبا با من بیدار موندی دیگه تو هم از دستم راحت می شی دلم برات می سوزه در اتاق می بندن تو تنها می مونی تو این خونه بزرگ دیگه صدای خس خس نفسم شنیده نمی شه موبایل بیچاره ی من .......هیچ وقت زنگ نخوردی اخه...
-
رز سرخی برای محبوبم!
جمعه 25 اسفندماه سال 1385 22:45
جان بلانکارد از روی نیمکت برخاست. لباس ارتشی اش را مرتب کرد و به تماشای انبوه جمعیت که راه خود را از میان ایستگاه بزرگ مرکـــــــــزی پیش می گرفتند مشغول شد. او به دنبال دختری می گشت که چهــــره او را هرگز ندیده بود اما قلبش را می شناخت دختری با یک رز ســـرخ. از سیزده مـــاه پیش دلبستگی اش به او آغاز شــده بود. از یک...
-
شعاری برای زیستن
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1385 10:16
حرمت اعتبار خود را هرگز در میدان مقایسه ی خویش با دیگران مشکن که ما هر یک یگانه ایم موجودی بی نظیر و بی تشابه . و آرمان های خویش را به مقیاس معیارهای دیگران بنیاد مکن تنها تو می دانی که "بهترین" در زندگانیت چگونه معنا می شود از کنار آنچه با قلب تو نزدیک است آسان مگذر بر آنها چنگ در انداز ، آنچنانکه بر زندگی خویش که بی...
-
شریعتی و حنا در مزرعه!
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1385 11:42
هر کسی دوتاست و خدا یکی بود و یکی چگونه می توانست باشد؟ هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند هست و خدا کسی که احساسش کند، نداشت عظمت هاهمواره در جستجوی چشمی است که آنرا ببیند خوبی ها همواره نگران که آنرا بفهمد و زیبایی همواره تشنه دلی است که به او عشق ورزد و قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد و غرور در جستجوی...
-
نامه یک عزیز
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1385 17:47
پرواز را به خاطر بسپار.....پرواز را به خاطر بسپار...پ..پ..پ......... ادامش چی بود.............قورباغه مردنی ست.......نه کلاغ.. .....مغز در حال .. ..LODING وای...... ERROR.........There is not ppp ....... اصلا ولش کن همه مردنی هستیم حالا چه فرقی می کنه..طبق مصوبه برای ضایع کردن ... TV ...آهنگ اورجینال و اصلی کارتون .....
-
تلگرافی ۲
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1385 12:30
سلام :) فقط برای اینکه بد قول نشم یه کوچولو فرصت کردم تا بیام کافی نت و آهنگی هایپکه آقا مهدی برام فرستاده بود و قولش رو داده بودم رو براتون ایجا بزارم. + آهنگ تیتراژ پایانی کارتون بابالنگ دراز خیلی قشنگه + آهنگ تیتراژ پایانی کارتون ویتی کمان احترام بگذارید! + فرصت داشتید اینا رو بخونید بد نیست: چای با طعم خدا ؛ تو...
-
Another Birth
دوشنبه 16 بهمنماه سال 1385 19:17
گذشت زمان بر آن ها که منتظر می مانند بسیــــــار کنـد ُ بر آن ها که می هراسند بسیار تند ُ و بر آن ها که زانــــــوی غم در بغل می گیرند بسیار طولانی ُ و بر آن ها که به سرخوشی می گذرانند بسیار کوتاه است. اما بر آنها که عشق می ورزند ُ زمان را آغازو پایانی نیست... + آهنگ Another Birth کلایدرمن! متاسفانه امروز که از سرکار...