به کجا چنین شتابان

بالاخره طلسم وصل شدن تلفن خونه تازه ای که ۲۲ بهمن بهش اسباب کشی کردم شکسته شد و امروز تقریبا اولین روزی هست که تماما تعطیل هستم و خونه. امروز هوا بسیار عالی بود و بارون خوشگلی میامد. رفته بودم توی تراس و بارون رو تماشا میکردم و هر چند گاهی دونه هاش رو لمس میکردم. البته حس و حالش وقتی بیشتر بوذ که همراه با صدای ریزش باران موسیقی تیتراژ ابتدایی سریال به کجا چنین شتابان رو گوش میکردم. سریال جالبی هست که نصف و نیمه دنبالش میکنم و موضوعش رو دوست دارم. کلا فیلم هایی که بابک حمیدیان بازی میکنه قبول دارم. 

برنامه سال جدید ادامه دادن اهداف میان مدت و بلند مدتی هست که چند وفت پیش مد نظر قرار دادم و امیدوارم تا پایان سال ۱۳۹۰ تا حدود ۸۰ درصد به اهدافم برسم. بازار سرمایه رو همچنان دنبال میکنم و خدا رو شکر در این راه تا حدودی موفق بودم و از نتایج بدست آمده تا حدودی راضی هستم. تجریه های خوبی بدست آوردم و هنوزم خیلی چیزا هست که باید یاد بگیرم. نمیدونم اگه بازار سرمایه نبود الان من چطور اوقات و روزگارم رو میگذروندم. 

البته تموم کردن تحصیلات در این مقطع فعلا در اولویت قرار داده. تقویت زبان انگلیسی همینطور. فعلا نمیدونم زبان رو باید از کجا . کدوم آموزشگاه دنبال کنم. 

 

هنوز فیلم دیدنم ادامه داره. سریال پریزن بریک رو تموم کردم. خیلی حیف شد. دلم برای اسکافیلد تنگ میشه. حتی برای اون بگ ول خبیث! از فیلم های سینمایی خوبی که این اواخر دیدم میشه از What Women Want ِ حرامزاده های بی شرف تارانتینو  ِ شکست ناپذیر کلینت ایستوود ِ The Hurt Locker  ِ The Blind Side

 

در پایان دعوت میکنم به موسیقی آرامش بخش  تیتراژ ابتدایی سریال به کجا چنین شتایان گوش بسپارید...