داستان زندگی

داستان زندگی "هانیکو"

خرداد ماهی که گذشت ماه عجیبی بود.  با تصادف دامادمون شروع شد با دو هفته

در کما بودنش ادامه پیدا کرد و با مرگ مادر بزرگم خاتمه پیدا کرد...

از اون طرف کلاس های آموزش بانــک شروع شد و از طرفی شغل قبلی رو از دست

دادم.حالا از یکی دو هفته  دیگه بایستی زندگی  تازه و انفرادی جدید رو شروع کنم.

یه زندگی بانکی! به نوعی محرمانه تهران!

قیمت اجاره  خونه ها که  سر سام آوره! به مجردم که به این راحتی ها خونه نمیدن!

 

پ.ن روز مادر و (روز زن) رو به همه ی مادران و زنان جهان تبریک میگم!