خانه عناوین مطالب تماس با من

جمعه شبا بی قرارم

جمعه شبا بی قرارم

پیوندها

  • یک پزشک

ابر برجسب

انتخابات 92- روحانی - عارف

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • به نام خدای رنگین کمان
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • یادش بخیر!
  • ارزان است
  • پس از یک سال
  • بعد از یکسال...
  • نازگل بابای حبیب با طعم روزئولا!
  • onE daY == AVnA
  • پرواز آوین...
  • روحانی متشکریم!
  • آوین
  • پدر!
  • امید
  • و تولدی دیگر...

بایگانی

  • آذر 1401 1
  • بهمن 1398 2
  • خرداد 1397 1
  • آبان 1396 1
  • تیر 1395 1
  • خرداد 1394 1
  • تیر 1393 1
  • خرداد 1393 1
  • آبان 1392 1
  • مهر 1392 1
  • شهریور 1392 2
  • خرداد 1392 1
  • بهمن 1391 1
  • دی 1391 2
  • آذر 1391 3
  • آبان 1391 3
  • مهر 1391 3
  • شهریور 1391 2
  • مرداد 1391 1
  • تیر 1391 1
  • خرداد 1391 4
  • اردیبهشت 1391 1
  • فروردین 1391 1
  • اسفند 1390 1
  • آبان 1390 1
  • شهریور 1390 1
  • تیر 1390 1
  • اسفند 1389 1
  • خرداد 1389 1
  • فروردین 1389 1
  • بهمن 1388 1
  • دی 1388 1
  • آذر 1388 1
  • آبان 1388 2
  • مهر 1388 1
  • شهریور 1388 2
  • مرداد 1388 3
  • تیر 1388 1
  • اردیبهشت 1388 2
  • فروردین 1388 1
  • اسفند 1387 1
  • بهمن 1387 2
  • دی 1387 1
  • آذر 1387 2
  • آبان 1387 2
  • مهر 1387 5
  • مرداد 1387 2
  • تیر 1387 3
  • اردیبهشت 1387 1
  • اسفند 1386 1
  • بهمن 1386 3
  • دی 1386 1
  • آذر 1386 2
  • آبان 1386 5
  • مهر 1386 2
  • شهریور 1386 3
  • مرداد 1386 4
  • تیر 1386 1
  • خرداد 1386 2
  • اردیبهشت 1386 3
  • فروردین 1386 5
  • اسفند 1385 7
  • بهمن 1385 4
  • دی 1385 4
  • مهر 1385 7
  • شهریور 1385 4
  • مرداد 1385 6
  • تیر 1385 9
  • خرداد 1385 10
  • اردیبهشت 1385 8
  • فروردین 1385 7
  • اسفند 1384 4
  • بهمن 1384 6
  • دی 1384 7
  • آذر 1384 7
  • آبان 1384 1
  • شهریور 1384 1
  • مرداد 1384 2
  • تیر 1384 2
  • خرداد 1384 1
  • اردیبهشت 1384 2
  • فروردین 1384 3
  • اسفند 1383 3
  • دی 1383 1
  • آذر 1383 7
  • آبان 1383 5
  • مهر 1383 3
  • شهریور 1383 6
  • مرداد 1383 2
  • تیر 1383 1
  • خرداد 1383 9
  • اردیبهشت 1383 6
  • فروردین 1383 6
  • اسفند 1382 6
  • بهمن 1382 4
  • آذر 1382 2
  • آبان 1382 14
  • مهر 1382 15
  • شهریور 1382 22
  • مرداد 1382 24
  • تیر 1382 33
  • خرداد 1382 38
  • اردیبهشت 1382 30

آمار : 840520 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1382 01:58
    او سرسپرده می خواست من دلسپرده بودم من زنده بودم اما ، انگار مرده بودم از بس که روزها را با شب شمرده بودم یک عمر دور و تنها ، تنها بجرم این که : او سرسپرده می خواست ، من دل سپرده بودم یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد گویی بجای خورشید من زخم خورده...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 23 تیر‌ماه سال 1382 13:54
    عجب رسمیه رسم زمونه.............http://www.zendehrood.com/show_clip.asp?id=2 تقدیم به عشقم
  • پابلو نرودا شنبه 21 تیر‌ماه سال 1382 04:18
    خانه ام هم دریا و هم خشکی دارد. و زنم چشمانی پر شکوه به رنگ فندق وحشی من نمی خواهم سیاره ام را عوض کنم
  • جرات پرواز چهارشنبه 18 تیر‌ماه سال 1382 06:42
    ای که از هرم نگاهت شمع جانم آب شد دیشب از لالایی ات بیداری ام در خواب شد دست تو پروانه شد بر گرد شمع جان من جرات پرواز تو در شعله ام بی تاب شد برکه احساس من از عشق تو سرشار بود کودک چشمان تو از اشک من سیراب شد
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 15 تیر‌ماه سال 1382 20:28
    چه سخته ! بودن , اما دور بودن ... چه تلخه ! خواستن اما تعجیل داشتن ... چه غریبه ! آشنا اما غریب بودن ... چقدر شیرینه ! دنیای بی ریا داشتن ... تجربه ی حس و حالی که هرگز نداشته ایی ... دوست داشتنی که هرگز تا بدین حد نطلبیده ایی ... عشقی که خواستی و می خواهی ... و خواهی خواست ... وجودی که مبهم است و گنگ... و تو عاشق این...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 15 تیر‌ماه سال 1382 20:25
    " as long as we remember each other ,we are not too far "
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 15 تیر‌ماه سال 1382 20:20
    پیوند عشق حقیقی حتی به مرگ گسیخته نمی شود چه رسد به دوری !!!!!!!!
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 15 تیر‌ماه سال 1382 00:33
    دوباره کوچه ام امشب تو را قدم می زد و فکر می کنم این بار از تو دم می زد و سنگفرش و شب و ماه و باد پاییزی که استعاره شعر مرا رقم می زد کنار خانه تکراری ات رسیدم باز همان شبی که دلت تا دلم قدم می زد رسیده ام به جوابم-تو راست می گفتی- که منطق دگری عشق را رقم می زد چه نقشه ها که نکشیدم برای دیدن تو و نقشه های مرا آسمان به...
  • هدیه ! یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 07:32
    دو شعر زیر را تقدیم می کنم به بهترین دوستم --->امید
  • ۲ عاشقانه از شاملو ! یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 03:40
    اول : بسوده‌ترین کلام است دوست داشتن . رَذل آزارِ ناتوان را دوست می‌دارد . لئیم پشیز را و بُزدل قدرت و پیروزی را . آن نابسوده را که بر زبان ماست کجا آموخته‌ایم ؟ ********************** دوم : دوست‌ات می‌دارم بی آن‌که بخواهم‌ات .!!!! سال گشته‌گی است این که به خود در پیچی ابروار بِغُرّی بی‌آنکه بباری؟ سال گشته‌گی است این...
  • مهربانی یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 03:37
    مهربانی را بیاموزیم فرصت آیینه‌ها در پشت در مانده است روشنی را می‌شود در خانه مهمان کرد می‌شود در عصر آهن - آشناتر شد سایبان از بید مجنون ، - روشنی از عشق می‌شود جشنی فراهم کرد می‌شود در معنی یک گل شناور شد مهربانی را بیاموزیم موسم نیلوفران در پشت در مانده است موسم نیلوفران یعنی که باران هست یعنی یک نفر آبی است موسم...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 03:29
    نمی‌دانم پس از مرگم چه خواهم شد؟ نمی‌خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت؟ ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی بسازد گلویم سوتکی باشد! بدست طفلکی گستاخ و بازیگوش و او یک ریز و پی در پی…… دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته سازد. بدینسان بشکند دایم سکوت مرگبارم را
  • [ بدون عنوان ] جمعه 6 تیر‌ماه سال 1382 14:36
    امید شکفتن دانه ای است در در دل خاک کی بارور می شود این نهال تو می دانی آیا؟
  • حتما این مطلب را بخوانید ! جمعه 6 تیر‌ماه سال 1382 06:32
    ( Persianblog .com )-->(زندگی ) -- >**اولین زوج اینترنتی **
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1382 19:12
    خدایا ، بالاخره یه چیزی پیدا کردم که من داشته باشم و تو نداشته باشی ! --------------------------------------------------------------------------------------------- الهی ، من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریاییت نداری ! ، من ، چون تویی دارم و تو ، چون خودی نداری ... !
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 4 تیر‌ماه سال 1382 23:25
    در سینه دلم گم شده تهمت به که بندم ؟ غیر از تو در این خانه کسی راه ندارد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
  • غریبه ! چهارشنبه 4 تیر‌ماه سال 1382 23:18
    غریبه حال دلــــــم را نپرس ! ویـرانم مجاب سفسطه های سیاه شیطانم مجاب این هیجانْ که تو هم نخواهی ماند در انتظــــار مرور دو دســت بی نانم و حرف تشنگیم را تو هم نخوانی از، نگـــاهِ یاسِ کبــــود ِکویر ِ گلــــــــدانم ببین چگونه دلم را به چوب می بندند هراسهایِ بزرگِ همیــــــشه پنهانم. بیاو دســــت مرا با بـــهانه ای...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 4 تیر‌ماه سال 1382 21:44
    چرا وقتی آدم عاشق میشه تمام غمهای دنیا روی سینش سنگینی می کنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شیوایی که هیچ وقت به اندازه الان عاشق نبوده . نمی دونم باید چه کار کنم , اینم از سرنوشت من ! خدایا توکل به تو .... قناری کو چولوی من, خبر نداره که چی میکشه این دل ........
  • اعتراف چهارشنبه 4 تیر‌ماه سال 1382 16:37
    در سرزمین من زن بودن جنایت است و من- کتمان نمی کنم جرمم این است که با یک جانی از عشق سخن رانده ام در سرزمین من زن نیمه ناتمام من است و من-کتمان نمی کنم جرمم این است که با نیمه ناتمام خود به برابری سخن گفته ام در سرزمین من عاشق بودن گناه کبیره است و زنان - کتمان نمی کنند گناهکارترین بندگان سرزمین منند در سرزمین من حوا...
  • دور خواهم شد از این خاک غریب سه‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1382 21:17
    می خواهم بگویم از هر چه که دارم از تمام دلتنگی هایم که اول حق بود و بعد..... بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است باید امشب بروم رو به آن وسعت بی وارَِه که همواره مرا می خواند سایه هایی از دور مثل تنهایی در آب مثل آواز خدا پیداست!! بهتر آن است که برخیزم رنگ را بردارم روی تنهایی خودم نقشه مرغی بکشم !!!
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1382 21:15
    بزرگ بود و از اهالی امروز بود و با تمام افق های باز نسبت داشت و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید. صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود. و پلک هاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد. و دست هاش هوای صاف سخاوت را ورق زد و مهربانی را به سمت ما کوچاند. به شکل خلوت خود بود و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را برای آینه تفسیر کرد. و...
  • « دوستی جاودان است... » سه‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1382 21:07
    نمیدونم الان که باهات حرف میزنم هستی یا نه.....به من گوش میدی؟ اما امیدوارم به اینکه بخونیش. این روزا دلم خیلی هواتو میکنه.نمیدونم دلم برای توتنگ میشه،برای صدات،یاواسه حرفایی که میزنی ومی زنم وهیچکس دیگه نه میگه و نه می شنوه. شاید یه روزی واسه همیشه از دستت بدم،و این دست من نیست.امامیخوام بدونم بین این همه حکمت و...
  • قطره ! شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1382 23:40
    من ، تو ، دوقطره در راه ... من می اندیشم ، راهی تا دریا نمانده است ، فریاد میزنم : " کمی سریعتر ، آفتاب تند تبخیرت میکند " دریا را میبینم ، نکند به دریا نرسم ، نکند خورشید مرا از دریا بگیرد ، حالا که به بزرگترین آرزویم میرسم . کاش خورشید لحظه ای خاموش میشد ، حتی‌ فرصت ندارم که بایستم و تو را تماشا کنم . ... تو می...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1382 11:19
    باید خودم باد را متقاعد کنم که نوزد باید خودم حرمت کلبه ام را به دریا گوشزد کنم زمین جای خطرناکی است و کسی که باید بیاید همیشه دیر می آید.......
  • زندگی ! پنج‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1382 21:31
    زندگی آب روان وگذران است زندگی جویباری است که اعمال ما درآن جریان دارند و این ما هستیم که مسیر جویبار زندگیمان را باید مشخّص کنیم مسیری که در واقع مبیّن مسیر تمام کارهای ما خواهد بود ولی چه بسیار زمانهایی است که ما این مسیر را تعیین کرده ایم ولی به خاطربرخی موانع ، حرکت در آن مسیر برای ما بسی دشوار است . البتّه موانع...
  • هلال ماه پنج‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1382 08:44
    یه شب که همه خواب خواب بودن، یواشکی کفشهاشو درآورد و رفت لب پشت بوم. با شیطنت به ماه نگاه کرد. دلش میخواست این زیبا رو فقط مال اون باشه! ماه ترسیده بود برای همین هم چند تکه ابر رو به روی خود کشید تا شاید از ترسش کاسته بشه. صدای بالا اومدن یک آدم از نردبون تنها صدایی بود که توی اون شب تاریک ماه میشنید. اون اینقدر از...
  • راه زندگی........... چهارشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1382 09:33
    پایان راه نزدیک است. مثل همه راه ها و بی راهه ها! توی این زندگی بعضی راه ها مستقیم اند و بعضی کج، بعضی سربالایی و بعضی سرازیری، بعضی پهن و بعضی باریک. ولی به هر حال این راه ها به مقصد میرسند. مقصدی که همان مبداُ اولیه است. همه باید این دور را بزنند. بعضی ها با زرنگی از بیراهه میروند و در این دنیای راه ها گم میشوند،...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1382 02:34
    فقط زمانی خواهم رفت که تو بگی برو ............................................
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1382 11:05
    یک طرف ماجرای یک عاشق و معشوق در سال 2002، طرف دیگر ماجرای همان دو نفر در قرن ها پیش، در روزگاران سلحشوران افسانه ای... وقتی دختر و پسر امروزی دارند برای یکدیگر میل می زنند، قدیمی ها زیر نور شمع نامه می نویسند... وقتی این دو دارند زور می زنند که از خیابان عبور کنند، قدیمی ها از روی یک رودخانه درحالی که خورشید درخشان...
  • تقدیم به عشق دوشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1382 10:30
    تو را سزد که یاسها نثار مقدمت کنم چرا که هر نگاه تو مرا ترانه می کند صدای تو برای من طنین گرم زندگی است نسیم سبزپوش تو مرا جوانه می کند تویی امید زندگی،کلام سرخ شعر من پیام عاشقانه ات مرا روانه می کند بیا برای یودنم،دوباره شعر نو بخوان چرا که قلب ساده ام تو را بهانه می کند خیال با تو بودم اگر چه بود مصرعی تمام بیت های...
  • 450
  • 1
  • ...
  • 11
  • 12
  • صفحه 13
  • 14
  • 15