سلام...
چند روز دیگه میشه یکسال که توی این وبلاگ چیزی ننوشتم...
نمیدونم چی باید بنویسم یا چی بگم!
زندگی دیگه فرق کرده الان دیگه سه تا هستیم اما در واقع یکی! آوین...
از ابتدای تیرماه دختر نازنینم رو باید بفرستیم مهدکودک. روزهای سختی رو در حال گذران هستیم .
امیداوارم که همه چی خوب پیش بره.
شاید این پست آغازی بر این باشه که بیشتر بیام و بیشتر بنویسم.
اینم عکس دخترم در 21 ماهگی ..
سلام.
رکورد یک سال نشکست!!!
ایشالا که روزهای سخت سپری میشن و آرامش به دست میاد.
هزار هزار ماشالا دختر نازتون هم زیباست هم جذاب. ایشالا که سلامت باشه و زیر سایهی پدر و مادر عزیزش بزرگ بشه و به کمال برسه.
امیدوارم توی مهدکودک اذیت نشه و چیزای خوب یاد بگیره.
بهترینها رو براتون آرزو دارم.
شادمان باشید