-
مرد خوب!
یکشنبه 19 بهمنماه سال 1382 01:46
سرزمینی بود که همه ی مردمش دزد بودند. شب ها هر کسی شاه کلید و چراغ دستی دزدی اش را بر می داشت و می رفت به دزدی خانه ی همسایه اش. در سپیده ی سحر باز می گشت، به این انتظار که خانه ی خودش هم غارت شده باشد. و چنین بود که رابطه ی همه با هم خوب بود و کسی هم از قاعده نافرمانی نمی کرد. این از آن می دزدید و آن از دیگری و همین...
-
یک لیوان شیر
سهشنبه 14 بهمنماه سال 1382 09:01
عشق بورزید تا به شما عشق بورزند روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد.از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد.روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد.تصمیم گرفت از خانه ای مقداری...
-
خداحافظی
دوشنبه 10 آذرماه سال 1382 08:07
به کوی عشق منـــه بی دلیل راه قدم که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد از دست دادن تو همانند از دست دادن عشق دردناک بود. از دست دادن تو همانند از دست دادن یک دوست دردناک است و من تو را از دست دادم دیوارها بسی بلندند و آن شمشیر تیز و برنده شمشیری که به هنگام فروپاشی کاخت همچون توفان در دست داشتم حتی آنقدر تیز نیست که رگ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذرماه سال 1382 05:39
روزی روزگاری در زمانی دور پاک و معصوم بودم. از عشق هیچ نمی دانستم در آن روزگار درد را تنها زمانی احساس می کردم که در بازی های کودکانه از درخت بر زمین می افتادم چه کسی ما را از عشق ورزی محروم کرد؟ + این بار یه آهنگ زیبا و آرامش بخش برای شما ! از اینجا داونلود کنید.
-
سهراب
چهارشنبه 28 آبانماه سال 1382 05:47
در خاطرم هست که روزی با خود می اندیشیدم خوب می شد اگر می رفتی ، زیرا در این صورت می توانستم کارهای مهمی را به انجام برسانم از هنگامی که رفته ای هیچ کاری نکرده ام چرا که هیچ کاری به اندازه بودن با تو مهم نیست چه خوب یادم هست عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد؛ وسیع باش و تنها سر به زیر و سخت... «سهراب سپهری»
-
وبلاگ زدگی
دوشنبه 26 آبانماه سال 1382 06:04
یـــــا رب به در تو ، روسیاه آمده ام بر درگه تو ، به شــک و آه آمده ام عمرم به گناه و معصیت شد سپری با بار گنـــــــه حضــور شاه آمده ام من معترفـم به جرم و عصیان و گناه با چشم تر و نـــامـه سیاه آمده ام یا رب به محمــد و عــــــــلی و زهرا پهـــلوی شکسته را گـواه آمده ام حـق حسن و حسین و اولاد حسین نومیــــــد مکن که...
-
ماتسوری
شنبه 24 آبانماه سال 1382 05:31
شروع شب در نگاه خسته به آوار نشسته زمین شعرم نمی آید ، دیر کرده ام ، و زود آمدنم هم نمی آید . دیر یا زود به قندیل احساست می آویختم دست به نشانه تسلیم بالا می برد . زیر پایم خالی می شد و تنها کمکم خنده های هرزه مردان جوان! مرز سکوتت طالب یک گوشتکوب سنگی است و آن وقت چشمانت به زیبایی عدول یکباره ات می خندد بارها! حالا...
-
بدون آهنگ
چهارشنبه 21 آبانماه سال 1382 06:22
من این آواز را از داخل شکم شیر می خوانم اینجا خیلی تاریک است برای همین لطفا مرا ببخشید که یواش حرف می زنم و ممکن است حرفهایم چندان واضح نباشند ولی این بعدازظهر من در کنار قفس شیر ایستاده بودم و متاسفانه کمی زیادی به قفس نزدیک شدم. و حالا از داخل شکم شیر این آواز را می خوانم و اینجا خیلی تاریک است و سرد است و من احساس...
-
پنلوپه
دوشنبه 19 آبانماه سال 1382 05:19
قطار همه عشق های مرا می برد آه ، مطلع خودکشان ِ بی پایان... من از کنج ِآینه ام ــ که باغ نم نم ویرانش می کند می بینم قطار تق تق تق تق ، با شکست هسته های سیب دلم می رود. «تو ثروتمند نیستی مگر آنکه چیزی داشته باشی که با پول نتوان خرید» گارت بروکس + این بار آهنگ پنلوپه یکی دیگه از آهنگ های فیلم پدر خوانده! من که خیلی...
-
محمد اصفهانی
شنبه 17 آبانماه سال 1382 05:52
جان پناه مرد دست عروس را در دست پینه بسته داماد گذاشت و به خواهرش که زیر تور و حریر ، اشک فراق می ریخت ، نگاه کرد . - عزیزتر ار جانم را به تو می سپارم. خدا یار جفتتان باشد. پیشانی خواهر دوقلویش را از پشت تور بوسید. اقوام نزدیک ، زیر نور مهتاب ، برای همراهی عروس و داماد از خانه خارج شدند. برادر کنار بوم نقاشی نشست. قلم...
-
پدر خوانده
پنجشنبه 15 آبانماه سال 1382 07:05
میان من و مرگ، پرچین سبزی ست که پیچک کهنه ای آن را می پوشاند هر بار که از کنار آن رد می شوم شاخه های انبوه را کنار می زنم تا آن را بهتر ببینم ولی آفتاب، چشم هایم را کور می کند برگی را باز می کنم و چون کف بینی کهنه کار بر خطوط در هم آن خیره می شوم صدا نمی آید و من از خود می پرسم: " چه کسی این پیچک را کاشته است؟ " و پیش...
-
سهراب سپهری
سهشنبه 13 آبانماه سال 1382 06:53
بادبادک فروش پیر گفت : -این آسمان آسمان هر روزم نیست . اتفاقی افتاده است . توفان بادبادکهایم را خواهد برد و من در سوگ سکه های دهشایی چقدر حقیرم ! «نرگس رجایی» صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید . «سهراب سپهری» +شاید تا الان کلیپ درویش کار گروه اوهام رو دیده یا...
-
دفتر خاطرات
یکشنبه 11 آبانماه سال 1382 05:44
فنجان چایی که اینجاست ، این هم مداد سیاهم! این دفتر خاطرات و تصویر تو در نگاهم دم کرده بر روی شیشه ، هرم دهان بخاری یک کوله احساس و واژه وقتی در آغاز راهم حالا کنارم نشستی با یک غزل حرف تازه دم کرده گرمای چشمت بر چشمهای سیاهم کم کم نم اشکهایم آیینه چشم را شست تصویر تو پاک می شد از پشت حوض نگاهم تو دست در دست باران من...
-
دلواپسی
جمعه 9 آبانماه سال 1382 04:09
دلواپسی می رسی فاصله پل می شود می نگری آینه گل می شود پرده را دست تو از پنجره پس می زند آفتاب می دمد پنجره در نور نفسی می زند لحظه ها با تو سفر می کنند جاده ها در تو گذر می کنند از ته پس کوچه دلواپسی می رسی نام تو تکیه کلام همه بادهاست «اگر از کسی متنفری از قسمتی از خودت در او متنفری! زیرا چیزی که از ما نیست نمی تواند...
-
دکتر شریعتی
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1382 04:49
روزی زیبایی و زشتی در ساحل دریایی به هم رسیدند و تصمیم گرفتند تا خود را در دریا بشویند . لباس از تن ب در آورده و به شنا پرداختند . پس از اندکی زشتی به ساحل بر گشت و لباس زیبایی را به تن کرد و راهش را گرفت و رفت . زیبایی اندکی بعد از دریا بیرون آمد اثری از لباس خود ندید و چون از برهنه بودن خجالت می کشید ب ناچار لباس...
-
بازم یانی
یکشنبه 4 آبانماه سال 1382 23:15
+هلول ماه مبارک رمضان رو به تمامی دوستان عزیزم تبریک می گم. امیدوارم همگی بتونید از فضایل و نعمت های فراوان این ماه بهره کافی رو ببرید. «قرآن خوندن فراموش نشه!» معرفی نرم افزار مکس بلست ! کاربرد : Fdisk و پارتیشن بندی هارد دیسک در مدت زمان خیلی کم و خیلی آسان (حتی برای مبتدی ها) شاید معرفی نرم افزار توی این وبلاگ اصلا...
-
یانی
شنبه 3 آبانماه سال 1382 04:40
خدایا تو را شکر می گوییم به خاطر آنچه به ما داده ای و از تو سپاسگزاریم به خاطر آنچه به ما نداده ای! «دکتر علی شریعتی» غزل الکتریکی تا بی نهایت می روم هم صفر و هم قطب دلم می چرخد اندر حول تو چونان روتور روح و دلم گر سوی اشباع می رود گر قطع می گردد امید هر پایه ای از این دیود وصل است با جان و دلم این قلب من چون خازنی...
-
ای وای من!
پنجشنبه 1 آبانماه سال 1382 06:13
گم می کند رنگ واژه ها را گاهی آهنگ کلمات را نمی شنود دیگر و در خیابان هم فقط صدای بادست که می وزد. بر برفهای یخ زده بر شاخه های یخ زده بر رود یخ زده و شب هم نگاهی به آسمان می اندازد چترش را باز می کند و از کنار خیابان محتاط و آهسته می رود از بیم آنکه مبادا بلغزد و بیفتد در خیالها و کابوس های فراموش شدگان یکی پیدا...
-
مشکی رنگ عشقه!
سهشنبه 29 مهرماه سال 1382 05:24
مدتها پیش آموختم که نباید با خوک کشتی گرفت ، خیلی کثیف می شوی . ولی مهمتر از آن ، خوک از این کار لذت می برد! جرج برنارد شاو آیا من حق دارم بگویم ؟! « من راضی به زندگی نیستم یعنی به جبر زنده ام و اگر گناهی می کنم که حتما می کنم به حساب من نیست . زیرا من اصلا راضی نیستم که پا به این جهان گذاشته ام. اگر خداوند مرا نمی...
-
هایده
یکشنبه 27 مهرماه سال 1382 06:06
احساس های زرد و نارنجی باران می زند.باران می زند بر برگها باران می زند بر برگها باران می زند برگی زرد می افتد بر زمین رهگذر می گذرد کنار برگ بی تفاوت و بی خیال خیس می شود زیر سرزنش های سنگین قطرات باران باران برگ را فراموش می کند درخت برگ را فراموش می کند زمین برگ را فراموش می کند و رهگذر نیز برگ را فراموش می کند و در...
-
گلادیاتور
جمعه 25 مهرماه سال 1382 06:38
«گامهای عابر بزرگ» عشق از من و نگاه تو تشکیل می شود گاهی تمام من به تو تبدیل می شود وقتی به داستان نگاه تو می رسم یکباره شعر وارد تمثیل می شود ای عابر بزرگ که با گام های تو از انتظار پنجره تجلیل می شود تا کی سکوت و خلوت این کوچه های سرد بر چشمهای پنجره تحمیل می شود؟ بی شک شبی به پاس غزل های چشم تو بازار وزن و قافیه...
-
جان پناه و فرامرز اصلانی
چهارشنبه 23 مهرماه سال 1382 12:52
«جان پناه» مرد دست عروس را در دست پینه بسته داماد گذاشت و به خواهرش که زیر تور و حریر ، اشک فراق می ریخت ، نگاه کرد . - عزیزتر ار جانم را به تو می سپارم. خدا یار جفتتان باشد. پیشانی خواهر دوقلویش را از پشت تور بوسید. اقوام نزدیک ، زیر نور مهتاب ، برای همراهی عروس و داماد از خانه خارج شدند. برادر کنار بوم نقاشی نشست....
-
پاپیلون
دوشنبه 21 مهرماه سال 1382 05:59
باید خودم باد را متقاعد کنم تا نوزد باید خودم حرمت کلبه ام را به دریا گوشزد کنم زمین جای خطرناکی است و کسی که باید بیاید همیشه دیر می آید......... پاپیلون یکی از به یادمانی ترین فیلم هایی بوده که هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه! تلویزیون هم 2 .3 باری اون رو نشون داده . بازم اگه نشون بده نگاه می کنم. استیو مک کوئین و داستین...
-
انتظار فرج
شنبه 19 مهرماه سال 1382 05:13
پیش درآمد تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان در پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و ...... هنوز خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم ! که چرا؟ باغچه کوچک ما سیب نداشت....
-
کریستوف کلمب
پنجشنبه 17 مهرماه سال 1382 06:58
آنکه دانشکده در هر گذری وا می کرد! کاش یک لحظه نگاه جیب بابا می کرد مبلغی کز نظر کون و مکان بیرون بود طلب از بیخبران لب دریا می کرد مدرک خویش بر سبزی فروش بردم دوش کو به تاییدیه ای حل معما می کرد دیدمش یکسره خندان و دلش داده به دست و اندر آن مدرک من سخت تماشا می کرد گفت : این مدرک باطل به تو کی داد حکیم؟ گفتم آنروز که...
-
میهمانی مهر
سهشنبه 15 مهرماه سال 1382 06:01
+ عکس بالا خودش به اندازه کافی واضح هستش و نیازی به توضیح نداره!فقط یه خورده همت می خواد. + مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید! این آهنگ علی رضا عصار رو خیلی دوست دارم! اون رو می تونید از اینجا داونلود کنید.
-
آرزویی برای تو
یکشنبه 13 مهرماه سال 1382 06:22
کاش خداوند همیشه آفتاب را به تو هدیه کند تا گرم شوی و مهتاب را تا افسونت کند و فرشته ای نگهبان تا هیچ چیز نتواند به تو آسیبی برساند و خنده را تا دلخوشت کند و دوستان صادق را تا کنارت باشند. و بالاخره اجابت خود را تا هر وقت آرزویی می کنی برآورده سازد «میگل» +این بار یه آهنگ خارجی خیلی قشنگ و مورد علاقه ام رو برای...
-
من و تو
جمعه 11 مهرماه سال 1382 06:08
اگر روزی دلت خواست گریه کنی به من بگو. قول نمی دهم که بخندانمت.اما می توانم با تو گریه کنم. اگر روزی خواستی از اینجا بروی.نترس. به من بگو.قول نمی دهم تو را از رفتن باز دارم.ولی من هم می توانم با تو بیایم. اگر روزی نخواستی صدای کسی را بشنوی. به من بگو.قول می دهم سکوت کنم. اما اگر روزی صدایم کردی و پاسخی نشنیدی. زود بیا...
-
بگو ای یار بگو
چهارشنبه 9 مهرماه سال 1382 04:11
دلم می خواست زیباترین شعر جهان را میسرودم. سرودی با شوکتی بی همانند شعری که هیچکس را توان بازگشت نباشد. دلم میخواست از تو میگفتم. از تو که شاه بانوی جوانسایی های من بودی دلم میخواست تنها تو را میسرودم تنها تو را ای آرزوی محال. + این هم از آهنگ امروز....نیازی به معرفی نداره! بگو ای یار بگو ای وفادار بگو از سر بلند عشق...
-
هتل کالیفرنیا
دوشنبه 7 مهرماه سال 1382 04:30
بیاید پیش از آنکه به یاد هم بنشینیم در کنار هم نشستن را تجربه کنیم! سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سربرنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را. نگه جز پیش پا را دید نتواند، که ره تاریک و لغزان است. وگر دست محبت سوی کس یازی، به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛ که سرما سخت سوزان است اخوان ثالث + هتل...