وقتی که شانه هایم
در زیر بار حادثه می خواست بشکند
یک لحظه
از خیال پریشان من گذشت
بر شانه های تو000
بر شانه های تو
می شد اگر سری بگذارم
وین بغض درد را
از تنگنای سینه برآرم
به های های
آن جان پناه مهر
شاید که می توانست
از بار این مصیبت سنگین
آسوده ام کند0
«خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظاتی
که برای زیستن است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگیش
سوگوار نباشم خدایا تو چگونه زیستن را به من بیاموز چگونه مردن را
خود خواهم آموخت.»
«دکتر شریعتی»
+اگه دوست داشتید این جملات زیبا رو با صدای گرم و با حرارت خود
دکتر شریعتی بشنوید .اونو می تونید از اینجا داونلود کنید.
۲:۳۰ دقیقه.۲۹۰ کیلو بایت.
+یه تشکر هر چند کوچولو از دوست خوبم احسان پریم که خیلی
بهم لطف داشته.احسان جان همیشه می نویسه و عالی هم می نویسه.
من که لذت می برم.
+گزیده ای از اشعار مجموعه رنگ مرگ سهراب سپهری رو که به
صورت کتاب الکترونیکی در اومده رو می تونید از اینجا دریافت کنید.
من از این شعرش بیشتر لذت بردم.
غمی غمناک
شب سردی است، و من افسرده.
راه دوری است، و پایی خسته.
تیرگی هست و چراغی مرده.
می کنم، تنها، از جاده عبور:
دور ماندند زمن آدم ها.
سایه ای از سر دیوار گذشت،
غمی افزود مرا بر غم ها.
******************