+معمولا زمانی قدر موهبت هایمان را
می دانیم
که آنها را از دست داده باشیم.
+معمولا جمله متاسفم اشتباه کردم را
خیلی به تعویق می اندازیم.
گاهی اوقات به عزیزانمان آسیب می زنیم
آنهایی که در قلب ما جا دارند.
و ما اجازه می دهیم مسائل احمقانه
زندگی های ما را از هم جدا کند.
+معمولا اجازه می دهیم
مسائی بی ارزشی به ذهن ما خطور کند
و معمولا دیر هنگام
متوجه می شویم که کور شده ایم
و نیز نمی دانیم که به چه علت!
آقا زمان برای زمین تنگ شد؛بیا
آواز جاده خیس و بد آهنگ شد؛بیا
پر زد دلم به شوق تو در کوچه ها؛ولی
سهم دو بال یخ زده ام سنگ شد؛بیا
آقا به جان آینه ها ؛مرگ غنچه ها
رنگ مناره کهنه و بد رنگ شد؛بیا
آقا ببین که پای دلم لنگ شد؛بیا
آقا دوباره قایق شوقم به گل نشست
فانوس مرد و فاصله آونگ شد؛بیا
دیگر برای آینه بستن مجال نیست
آقا زمان برای زمین تنگ شد؛بیا
آدم مفلوک
چقدر زود دست ناگهان دادی
به قاب عکس سپردی به آسمان دادی
تمام آیینه ها را بهانه می کردی
و بغض خستگی ام را به خزان دادی
و ساعتی که خزان را ورق زدم رفتی
و دست این غزلم را به بیکران دادی
که باز بال پریشان چشمهایم را
به ناگهان نگاهت به کهکشان دادی
نیامدی و تو را رنگ آسمان کردم
نیامدی و به غمها دوباره جان دادی
چطوری از دلت اومدش؟؟ گل گلدونه من ماه گردون من