بهشت برین واقعیت دارد
تصویری از باب
«بهشت» مجموعه «کمدی الهی» دانته
مجله آمریکایی «نیوزویک» در
شماره جدید خود مطلبی را به پزشک متخصص مغز و اعصاب اختصاص داده است که به گفته
خودش، هفت روز «زندگیای با هوش غیرانسان» را تجربه کرده است، تجربه ای که وی آن را
حسی شیرین و «آن جهانی» می داند. وی از دنیایی سخن می گوید که اتحاد اساس آن است و
آن قدر زیباست که «پنج ثانیه اش ارزش عمری انتظار را دارد.»
دکتر «ایبِن
الکساندر» که تجربه خود از مرگ و نیستی را در مطلب ویژه مجله «نیوزویک» به رشته
تحریر در آورده، مینویسد:
به عنوان یک جراح مغز هیچگاه به پدیده تجربههای
جهان پس از مرگ و چنین مقولاتی باور نداشتم. پدرم هم مانند خود من جراح مغز و اعصاب
بود و من نیز به تبعیت از او راه خود را در دنیای علم پی گرفتم و جراح مغز شدم و در
دانشگاه های زیادی از جمله «دانشگاه هاروارد» به تدریس این شاخه از علم پزشکی
پرداختم. بنابراین، کاملاً می دانم در مغز آدمهایی که ادعا می کنند آن جهان را
تجربه کردهاند چه میگذرد.
مغز آدمی از مکانیسم اعجاب آور و در عین حال
فوق العاده ظریفی برخوردار است، کافیست اندکی از اکسیژن دریافتی مغز بکاهید تا
واکنش نشان دهد. با چنین اوصافی، برایم جای تعجب چندانی نداشت که آدمهایی را ببینم
که بعد از گذران دوره درمانی پس از آسیبهای جدی و بازیابی هوشیاری خود، از
تجربههای شگفتشان افسانهسراییها کنند. اما هرچه میگفتند هرگز بدان معنا نبود که
چنین بیمارانی در دنیای واقعی به جایی سفر کرده باشند. مورد من نیز از دو جهت با
تجربه همه این بیماران متفاوت بود؛ اول اینکه بخش کورتکس مغز من به طور کامل از کار
افتاده بود و دوم اینکه در تمام مدت اغما نشانههای حیاتی من تحت نظارت دقیق پزشکان
قرار داشت و پیوسته ثبت میشد.
این را هم بگویم که پیش از اینها، تعریفی
که از خودم داشتم یک مسیحی معتقد بود که چندان هم عامل به فرائض دینی نیست. با این
وجود از کسانی که علاقهمند بودند عیسی مسیح را موجودی فراتر از یک آدم خوب معمولی
به حساب آورند هم کینهای به دل نداشتم. حرف آنهایی را میفهمیدم که دوست داشتند
باور کنند که بالاخره یک جایی در این دنیا خدایی هم هست و در دلم بهشان غبطه
میخوردم که این ایمان بدون شبهه چه آرامشی را برایشان به ارمغان آورده. با این
همه، به عنوان یک دانشمند میدانستم که خودم نباید چنین باورهایی داشته باشم.
اوضاع بدین منوال بود تا اینکه سال ۲۰۰۸ رسید و در حالی که بخش «نئوکورتکس»
مغزم از کار افتاده بود، هفت روزی را در حالت اغما به سر بردم. در غیبت یک
نئوکورتکس فعال، چیزی را تجربه کردم که موجب شد باور کنم که برای وجود هوشیاری پس
از مرگ هم دلیل علمی وجود دارد. همینجا بگویم چون میدانم شکاکیون چه نظری راجع به
چنین حرفهایی دارند، داستانم را با منطق و زبان علمی «یک دانشمند» بازگو خواهم
کرد، یعنی همان چیزی که هستم.
اوایل صبح خیلی زود، حدود چهار سال پیش با یک
سردرد شدید از خواب بیدار شدم. تنها به فاصله چند ساعت، کورتکس مغزم کاملا از کار
افتاد. کورتکس بخشی است که کنترل اندیشه ها و احساسات ما را برعهده دارد و باعث
تمایز ما از دیگر جانداران است. پزشکان بیمارستان عمومی «لینچبرگ» در ایالت
ویرجینیا، که دست برقضا خودم هم آنجا به عنوان جراح مغز و اعصاب کار میکردم، به
این نتیجه رسیدند که دچار نوعی مننژیت نادر شدهام که بیشتر در نوزادان دیده
میشود. باکتری «ای کولی» افتاده بود به جان مایع مغزی نخاعم و ذره ذره مغزم را
میخورد.
آن روز صبح، وقتی به اتاق اورژانس رفتم، اوضاعم آنقدر بد بود که
امید چندانی به بهبود و ادامه زندگیم در قالب چیزی فراتر از یک گیاه وجود نداشت.
مدتی زیادی نگذشت که همان روزنه امید هم از دست رفت. هفت روز در اغمای کامل بودم،
بدنم به هیچ محرکی پاسخ نمی داد و فعالیتهای عالی مغزم کلاً مختل شده بود.
در چنین شرایطی هیچ توجیه علمیای برای این حقیقت وجود ندارد که در حالی که
بدنم در اغما کامل به سر میبرد، ذهنم، هوشیاریم، خود خویشتنم، حی و حاضر بود.
نورونهای کورتکس مغزم به واسطه حمله باکتریایی فلج شده بودند، اما نوعی هوشیاری و
معرفت ورای ظرفیتهای مغزی مرا به بُعد دیگری از این کائنات برد، بُعدی که حتی
خوابش را هم هرگز ندیده بودم و هیچگاه در زمره باورمندانش نیز قرار نداشتم.
باری، ماهها سپری شد تا بتوانم برای خودم هضم کنم که چه بر من گذشت. سوای
غیرممکن بودن وجود هرگونه هوشیاری در شرایطی که داشتم، چیزهایی که آن موقع تجربه
کرده بودم برای خودم هم به هیچ وجه توجیه پذیر نبود: اول، یک جایی در میان ابرها
بودم. ابرهایی بزرگ و پُف کرده به رنگ صورتی و سفید که در مقابل آسمان «آبی تیره»
تضاد مشهودی ساخته بود.
بالاتر از ابرها -بی نهایت بالاتر- دسته دسته
موجوداتی شفاف و نورانی در آسمان این طرف و آن طرف میرفتند و خطوط ممتدی را دنبال
خود در فضا بر جا میگذاشتند. پرنده بودند یا فرشته؟ نمیدانم. بعدها که برای توصیف
این موجودات دنبال واژه مناسب میگشتم این دو کلمه به ذهنم رسید، اما هیچ یک از این
دو حق مطلب را درباره این موجودات اثیری ادا نمیکند که اساساً از هر آنچه در این
کره خاکی میشناسم تفاوت داشتند، چیزهایی بودند پیشرفتهتر و متعالیتر.
در
دنیایی که بودم، دیدن و شنیدن دو مقوله جدا از هم نبود. انگار که نمیشد چیزی را
ببینی یا بشنوی و به بخشی از آن بدل نشوی. هرچه که بود متفاوت بود و در عین حال
بخشی از چیزهای دیگر، مثل طرح های درهم تنیده فرش های ایرانی...یا نقوش بال یک
پروانه.
اما از این همه شگفتآورتر، وجود «فردی« بود که مرا همراهی می کرد؛
یک زن.
جوان بود و جزئیات ظاهری او را به طور دقیق به یاد دارم. گونههایی
برجسته و چشمانی به رنگ آبی لاجوردی داشت و دو رشته گیسوان طلایی- قهوهایش در دو
طرف صورت، چهره زیبایش را قاب گرفته بود. بار اول که او را دیدم روی یک سطح ظریف و
نقش دار حرکت میکردیم که بعد از لحظه ای فهمیدم بال یک پروانه بود. میلیونها
پروانه دورمان را گرفته بودند و در رقص هماهنگ امواجی که ساخته بودند به جنگلزارهای
پایین سرازیر میشدند و مجدد به بالا و دور ما اوج میگرفتند. انگار که رودی از
زندگی و رنگ در هوا جریان داشت. لباس زن ساده بود، مثل یک کشاورز. اما رنگهایش
همان ویژگی درخشان، تأثیرگذار و سرشار از زندگیای را داشت که در دیگر چیزهای حاضر
در آن مکان به چشم میخورد.
زن به من نگاهی انداخت، جوری که می گویم تنها
پنج ثانیه از آن نگاه ارزش تمام زندگی تا آن لحظه را دارد و هر چه قبل از آن به
سرتان آمده باشد، دیگر اهمیتی ندارد. نگاهش عاشقانه نبود. دوستانه هم نبود. نگاهی
بود که ورای تمامی اینها بود و فرای همه مراحل عشقی که این پایین در زمین
شناختهایم. چیزی برتر بود که همه انواع دیگر عشق را درونش داشت ولیکن از همه آنها
بزرگتر بود.
زن بدون اینکه واژهای بر زبان آورد با من حرف زد. پیامش مثل
نسیمی به درونم نفوذ کرد و همانجا در دم فهمیدم که همان است. فهمیدم دنیای دور و
برمان نه رویا است و نه گذرا و بیاساس است، بلکه حقیقی است.
پیامی که از
زن گرفتم سه بخش داشت، که اگر بنا باشد به زبان زمینی ترجمهاش کنم، چیزی شبیه به
این خواهد شد:
«بسیار معشوقی و نازنین، تا همیشه.»
«هیچ ترسی
نداری.»
«هیچ اشتباهی مرتکب نخواهی شد.»
فیزیک نوین میگوید که
جهان پیرامون ما یکپارچه و غیرمنفک است. اگرچه به ظاهر در دنیایی از تفاوت ها زندگی
می کنیم، برپایه قوانین فیزیک، زیر این ظاهر متفاوت هر شیء و هر رویدادی در هستی در
پیوند کامل با اشیا و رویدادهای دیگر است و به بیان دیگر «فرق باطن» وجود ندارد.
تا پیش از تجربهام، همه این نظرات برایم جنبه انتزاعی داشتند و
درکناپذیر، اما امروز حقیقتهای زندگیم را تشکیل میدهند. به این باور رسیدهام که
کائنات بر اساس وحدت ایجاد شده است. اکنون میدانم که عشق را هم باید به این معادله
افزود. دنیایی که من در اغمای بدون مغز انسانیم تجربه کردم همانی بود که آلبرت
انیشتین و عیسی مسیح، هر دو، از آن سخن گفتهاند و صد البته که هر کدام با روش
بسیار متفاوت خودشان.
من سالهای سال به عنوان جراح مغز و اعصاب در
معتبرترین مؤسسات جهانی خدمت کردهام. میدانم که بسیاری از همکارانم بر این باور
پافشاری میکنند که مغز، و به ویژه کورتکس، این عضو کلیدی، سر منشأ هوشیاری خاص نوع
آدمی است. خود من هم همین طور فکر میکردم. اما این باور، این نظریه امروز در برابر
من رنگ باخته و آنچه بر من گذشت در پهنه باورهایم جایی برای آن باقی نگذاشت. از
همین رو قصد دارم باقیمانده عمرم را به بررسی ذات راستین هوشیاری بپردازم و به
همکارانم در عرصه علم و نیز به جهانیان نشان بدهم که ما پدیدههایی بسیار بسیار
فراتر از مغزهای فیزیکی خود هستیم.
در دنیای امروز بسیاری بر این عقیدهاند
که واقعیت معنوی دین در دنیای مدرن قدرت خود را از دست داده و علم، در برابر ایمان،
راه رسیدن بشر به واقعیت وجود است. پیش از این تجربه، من نیز تا حد زیادی در صف
طرفداران این مکتب بودم، اما امروز متوجه شدهام که این دیدگاه به شدت
سادهانگارانه است. تصویر مادیگرا از کالبد و مغز به عنوان مولدان هوشیاری، و نه
ظرف آن، محکوم به شکست است. در مقابل، تلقی نوینی از کالبد و ذهن ظهور خواهد کرد که
هم اکنون هم نشانههایش را میتوان مشاهده کرد. این دیدگاه نو به همان میزان مبتنی
بر دین است که بر دانش استوار و غایتش را چیزی قرار خواهد داد که بزرگترین
دانشمندان بیش و پیش از هر چیزی در طول تاریخ بشری همواره در جستجوی آن بوده اند؛
چیزی به نام حقیقت.
***********************************************************
آهنگ منتخب این پست آهنگ زیبای وقت رفتن کار مشترکی از یاس و امین ...
از اینجا دانلود کنید
I heard
that you're settled down
that you
found a girl
and your
married now
I heard
that your dreams came true
I guess she gave you things
I didnt give to you
old friend
why you're so shy
aint like you to hold back
or hide from the light
I hate to turn up out of the blue uninvited
but I couldn't stay away I couldn't fight it
I hoped you'd see my face and that you'd be reminded
that for me
it isn't over
nevermind
I'll find someone like you
I wish nothing but the best
for you too
don't forget me
I beg
I remember you said
sometimes it lasts in love
but sometimes it hurts instead
sometimes it lasts in love
but sometimes it hurts instead
yeah
you know how the time flies
only yesterday
it was the time of our lives
we were born and raised
in a summer haze
bound by the surprise
of our glory days
I hate to turn up out of the blue uninvited
but I couldn't stay away I couldn't fight it
I hoped you'd see my face and that you'd be reminded
that for me
it isn't over
nevermind
I'll find someone like you
I wish nothing but the best
for you too
don't forget me
I beg
I remember you said
sometimes it lasts in love
but sometimes it hurts instead
nothing compares
no worries or cares
regrets and mistakes
and memories made
who would have known
how bittersweet
this would taste
nevermind
I'll find someone like you
I wish nothing but the best
for you too
don't forget me
i beg
I remember you said
sometimes it lasts in love
but sometimes it hurts instead
nevermind
I'll find someone like you
I wish nothing but the best
for you too
don't forget me
I beg
I remember you said
sometimes it lasts in love
but sometimes it hurts instead
sometimes it lasts in love
but sometimes it hurts instead
وقتی این آهنگ رو گوش میدم بی اختیار اشک و احساس خاص...
صدای فوق العاده ای هست...
این اهنگ زیبا از Adele رو می تونید از اینجا دانلود کنید...
باز هم پاییز
باز هم هوای ابری
و باز هم رقص برگ های پاییزی روی شاخه ها
و خرامیدن برگ های جدا افتاده از شاخه ها
.
.
.
.
.
باید رفت.....
از اویز کنار ِدر پالتوی هرروزه را برداشت
چمدان نیمه خالی را
بی هوا موها را از پشت سر بست
آرام در را بست
جا گذاشت بود و نبود را...
هست و نیست ِ سراسر نیستی را.....
چشم بسته و روی برگردانده
زیر لب ارام گفت:
خداحافظ.....
+ و آهنگ زیبای Ode to my family رو باید زیر نم نم بارون گوش بدی...
==============================================
سکه و دلار طی چند روز گذشته روند کاهشی داشت به دلایل مختلف از شایعه تا خبر و ...
دیروز تمام سکه 1200 هم دید
دلار به 3100 هم رسید
آتی آذر در 1325 صف فروش بود... همچنان موقعیت خرید بسته هست!
در ادامه کمی از نظرات دکتر سهند رو با هم مرور میکنیم در خصوص اوضاع و احوال این روزها..
از اول هم غربیها مشکلی با مذاکره نداشتند. الان هم ندارند. ایران هم مشکلی
با سازش و باج دادن ندارد زیرا که حفظ نظام بر همه چیز اولی است. کما
اینکه نفت را 50 دلار و قیمت فروش گاز را با تخفیف بسیار و گویا یک سوم
قیمت گاز روسیه می فروشیم. ولی مساله و مشکل اصلی این است که غربیها چون
دست پر را دارند ، ایران این دفعه هر امتیاز و باجی را مطرح می کند هیچ قول
مساعد یا امتیازی نمی گیرد. خوب طرف ایرانی وقتی می بیند که چه امتیاز
بدهد چه ندهد هیچ اتفاق مثبتی نمی افتد مگه خل است که امتیاز بدهد؟
ما از اول نباید به این نقطه می رسیدیم. اکنون که به این نقطه رسیدیم دقیقا
دو راه پیش رو داریم : یا مصالحه کنیم یا مصالحه نکنیم !!! که هر دو راه
به هیچ مقصدی ختم نمی شود!
بنابراین خوشبینی یا نااگاهی از وضعیت موجود، صرفا به تسریع بدبختی و افزایش زیان فرد می انجامد.
دوستی می گفت تو 3600 دلبر خریدی عین خیالت نیست چرا؟
بنده در جواب گفتم بنده با این میزان دلبر یک خودرو در خارج می توانم بخرم ،
اگر دلبر 1000 تومان هم شود بازهم همان یک خودرو را می توانم بخرم. پس چرا
نگران باشم؟ اگر منظور این است که می شد با سرمایه گذاری روی ریال ، سود
بیشتری کسب کرد که سود نخورده در دنیا بسیار است و ما ترجیحمان همان سود
اندک دلاریست که از کار صادرات می کنیم و نیازی به سود سرمایه گذاری ریالی
در شرایط موجود نداریم.
بنابراین استرس را باید کسی داشته باشد که شب را با حساب پر ریال که ناشی
از اعتماد به عدم فروپاشی پانزی اسکیم ریال است می گذراند نه کسی که ریالی
ندارد.
=======================================
پیرامون خرید و فروش پله ای.
همانطور که از امضای بنده عیان است، بنده اعتقاد به خرید پله ای طلا یا ارز
ندارم. خرید پله ای یعنی فروش پله ای سرمایه گذاری ریالی و تبدیل ان به
پول. وقتی فرد به این نتیجه رسیده است که سرمایه گذاری ریالی جواب نمی دهد
دیگر پله فروختن معنی ندارد و استرس نگه داری ریال یعنی سرمایه گذاری روی
ریال ،بمراتب بیشتر از فروش سرمایه گذاری ریالی به قیمت پایینتریست!
همانطور که بارها گفته شده است ، فروشنده پشیمان بمراتب بهتر از نفروخته پشیمان است.
فروشنده پشیمان کسی است که جنس خود را در روند صعودی به قیمت پایینتری فروخته است و قیمت پس از فروش وی ، بالا رفته است.
نفروخته پشیمان کسی است که جنس خود را نگه داشته و پیک را زده است و حالا در حال سقوط است و نفروخته است.
منظور از جنس در اینجا سرمایه گذاری ریالی است. یعنی مثلا من نوعی اگر
سرمایه گذاری ریالی خود را در نرخ 3500 تومان به پول یعنی دلار تبدیل کنم و
بعد قیمت پول بیاید بشود 3000 تومان (یعنی سرمایه گذاری ریالی افزایش
یابد) ، افسوس کمتری نسبت به کسی که سرمایه ریالی خود را نگه داشته است و
قیمت به 3000 رسیده است و ان را به پول تبدیل نکرده و سپس قیمت های ریال
کاهشی شده است متحمل می شود.
بنابراین خلاصه مطلب اینکه ، خرید پله ای دلبر و سرکه! برای بنده خوشایند
نیست. ریال را به یکباره در هر قیمتی که هست تبدیل می کنم. اگر قیمتهای
دلبر و سرکه پایینتر امد در حدی که ارزش تسهیلات گیری داشته باشد، ان موقع
با اهرم تسهیلات میانگین خرید را پایین می اورم.
اما در مورد فروش پول و سرمایه گذاری ریالی ، می توان پله ای اقدام نمود.
می توان ده درصد یا 20 درصد از پول را به سرمایه گذاری ریالی و نوسان گیری
اختصاص داد و بصورت پله های 5 درصدی پول را به ریال تبدیل کرد و اگر قیمت
افت کرد مجدد ریال را به پول تبدیل کرد.
این را در شرایط فعلی مناسب تر می بینم.
====================================================
بنظر من از جنبه تکنیکال! می توان موج کاهشی فعلی را موج سی از ریز موج 2 از موج بزرگ 3 دانست.
یعنی ما در موج سه هستیم و موج 1 از سه ان قیمت را به نزدیک 4000 رساند و
موج 2 ان به صورت سه موجی آ بی سی ، در حال کاهش دادن قیمتهاست که موج
افزایشی اخیر و سریعی که تا 3800 داشتیم احتمالا موج بی بوده و اکنون در
موج سی هستیم.
بعد از اتمام این موج 2 کاهشی ، موج سه از سه که سریعترین و بزرگترین موج
احتمالا باشد را خواهیم داشت که احتمالا از یکی دوماه دیگر تا انتخابات
ریاست جمهوری و بعد از ان تا پایان سال 92 این موج سه از سه و پنج از سه به
اتمام برسد و ان شالله فرجی در سال 93 رخ دهد و وارد موج چهار بطوری که
نزول فرسایشی یا درجا زدن طولانی را تجربه کنیم. اگر فرجی نشود که همچنان
تخت گاز می رود.
از نظر فاند هم هیچ قضیه خاصی نیست. احتمالا با بگیر و ببند و محدود کردن
فعالان بزرگ بازار و در خلا نبود سرمایه فعالان و ترس مردم از این جو
امنیتی و پا پس کشیدن برای خرید بیشتر، این کاهش رخ داده است. ولی این کاهش
مبتنی بر فاند خاصی نیست. و بنظر من باید دعا کنیم که ان شالله اقتصاد
کشور فرونپاشد و مساله از سود و ضرر و سرمایه گذاری الان گذشته است. گزارش
قحطی 1917 را می خواندم واقعا تاثر برانگیز بود. درست است که قحطی ان
چنینی که مردم گوشت همدیگر را بخورند رخ نخواهد داد ولی در قرن 21 که همه
کشورها تخت گاز در مسیر پیشرفت ، ازادی و بهبود وضعیت معیشتی مردمشان پیش
می روند، محدودیتهای پیش رو ناشی از تحریمهای گسترده که موجب کاهش کیفیت
زندگی می شود، بطور نسبی به حالت بدون تحریم ، کم از قحطی ان موقع ندارد.
================================================
یکی از دوستان پرسید کف این سقوط فعلی کجاست!؟
در جواب گفتم، کف قیمت به میزان خوشبینی و نااگاهی ملت از شرایط موجود
وابسته است. هرچه این میزان خوشبینی و نااگاهی بیشتر ، افت قیمت هم بیشتر
خواهد بود.
بهرحال فارغ از درستی این اقدامات از لحاظ عرف و شرع و قانون ، بنده از هر کاهشی در نرخ ارز به هر دلیل استقبال می کنم.
آسیاب بادی، با شکوهی هست. دوسش دارم!!
نرخ دلار 3700
سکه 1450
نیم سکه 710
ربع سکه 370
سکه آتی آذر 1700
سکه آتی دی 1790
دورنمای اقتصاد ایران از دیدگاه دکتر سهند:
دورنمای خاصی نیست همه جا تاریکه چیزی دیده نمی شود
کشتیمون هم خورده به یک کوه یخ و الان سوراخه. زبلها با قایقهای نجات در
رفتند یا دارن در می رن. یک عده هم در حال تکه تکه کردن چوبهای کشتی هستند
تا برای خود وسیله نجاتی بسازند. در کابین کاپیتان دعواست و هرکس دنبال
مقصر کردن دیگریست. روی عرشه غوغاست. هرکسی به یک طرف می دود. ما هم
واستادیم ویلون می زنیم که مردم استرسی نشوند. اگر خشکی دیدم خبرتان می
کنم.
در مورد صادرات گفتید، این هم خالی از ریسک نیست. جنس را تحویل می دهید
دیگه با خداست که پول را بدهند یا ندهند و دستمان به هیچ جا بند نیست. ولی
اگر بدهند خوب است.
بطور کل در مورد وضعیت اقتصادی، بنظر من ما اگر دلاری به اقتصادمان نگاه
کنیم ، از جنبه سیکل اقتصادی در منطقه ساعت 4 تا 6 قرار داریم. یعنی اوج
رکود، بیکاری فزاینده، تورم در حداقل ممکن ( دلاری) ، قیمتهای سهام در حال
کاهش و نزدیک به حداقلها در سالهای گذشته ( دلاری) ، مسکن در رکود و روند
کاهشی ( دلاری) و رشد تولید ناخالص ملی منفی ( دلاری).
در این ناحیه از ساعت سرمایه گذاری، پیشنهاد اقتصاددانان ، حفظ پول و
سرمایه گذاری در بازار پول است. به عبارتی ما با نگه داشت پول بهترین
سرمایه گذاری را انجام داده ایم.مسلما منظور از پول ریال نیست.
اوراق قرضه و مشارکت نوعی سرمایه گذاری در بازار پول در این مقطع است. اما
چون به اوراق قرضه و مشارکت ارزی و سپرده های مطمئن با سود ارزی یا به
عبارت کاملتر به بازار پول واقعی نه ریالی دسترسی نداریم ، می توان از
گزینه طلا استفاده نمود.
ساعت اقتصادی امریکا در ساعت 9 یا 10 است یعنی بیکاری در حال کاهش، رشد
اقتصادی رو به مثبت ، تورم رو به افزایش و شاخص سهام در حال افزایش است.
بنابراین در این مقطع می گویند که بهترین سرمایه گذاری ، کالاهای ارزشمند
ضد تورمی مثل طلا است. گزینه بعدی در ساعت 11 ، املاک و مستغلات در امریکا
است که خوب مسلما برای همه این امکان وجود ندارد.
بنابراین با پیش بینی رشد طلا به دلار بر اساس ساعت اقتصادی امریکا، ما می
توانیم با سرمایه گذاری روی طلا هم از رشد ان به دلار بهره مند شویم و هم
با توجه به لحاظ شدن قیمت دلار به ریال در قیمت طلای داخلی ، با توجه به
ساعت اقتصادی خودمان حفظ پول کرده باشیم.
طلا با توجه به قابلیت نقد شوندگی بالا، حباب منفی در داخل، هزینه نگه داری
کم (در یک صندوق کوچک امانات در بانک می توان تا ده میلیارد تومان طلا جای
داد)، قابلیت جابجایی راحت بدلیل حجم کم در موقع لزوم و در نهایت به همان
دلیل اصلی که گفتم یعنی لحاظ شدن تورم دلاری در ان و لزوم حفظ پول در مقطع
فعلی گزینه اول بشمار می رود.
البته بنده توصیه خرید و فروش به هیچ کس نمی دهم ولی این مطلب بالا نگرش
بنده به وضعیت فعلی است که موجب شده رویکرد بنده اگر پولی از کار بازرگانی
حاصل می شود به سمت طلا باشد. البته هنوز که پولی حاصل نشده است و فعلا
50 عدد ربع سکه در شش ماه گذشته فرصت کردم که بخرم که همان را هم برای
اینکه پول لازمم فروشنده ام!
ولی دلم به سود کردن دوستان خوش است. وقتی می بینم عزیزانی را با بازار
بورس یا اتی یا ارز اشنا کردم و ایشان سرمایه خود را باهمت خود و استارت و
هل اولیه اینجانب و جابجا کردن صحیح و به موقع چند برابر کردند احساس
رضایت می کنم.
========================================
همانطور که بر اساس مدیریت و تصمیمات نادرست اخذ شده پیش بینی می شد، معاملات بازار اتی سکه که یکی از موفق ترین بازارهای مالی کشور بود ، رو به تعطیلی می رود. در جهت کمتر ابروریزی مساله، با بیان جمله سرور مشغول است حتی تابلوی قیمتها را هم از چشم ناظران مخفی کرده اند.
متاسفانه مشت نمونه خروار است و وقتی این چنین بلایی را بر سر سرمایه
گذاران در اتی سکه اوردند قطعا دستشان برای بلای مشابه ولی به طرق دیگر بر
سر فعالان بورس سهام هم باز است.
بهمین دلیل سرمایه گذاری که حتی از بورس سهام تا کنون ضربه نخورده است هم
وقتی بورس اتی سکه را می بیند برای سرمایه گذاری در سهام با احتیاط عمل می
کند.
اینگونه اقدامات ناامن کننده و اعتماد زدا ، اثرات بلند مدت دارد. مثل
دوستی می ماند که برای شکل گیری ان چند سال زحمت باید کشید ولی بعد با یک
اتفاق کوچک ممکن است به کل از بین برود.
برای بورس هم اینچنین است و برای شکل گیری اعتماد لازم برای جذب سرمایه
خارجی یا داخلی ، چه بسا 5 سال یا 10 سال یا حتی یک نسل لازم باشد.
این صدمات و لطمات ، گرچه بخش مهمی از ان ناشی از شرایط اقتصادی روز است
ولی قطعا با تدبیر درست و صحیح قبل از بروز مشکل در مورد بورس اتی و سهام
می شد جلوی این اتفاقات ناگوار که همگی انها به زیان سهامدار یا سرمایه
گذار جز تمام شده است گرفت.
بنظر می رسد برای سرمایه گذاری باید به دنبال بازاری دیگر برای یک بازه 3-4
ساله حداقل بود و بورس نمی تواند مامن مطمئنی برای سرمایه باشد.
البته منظور بازار دیگر ، بازار ارز نیست زیرا که ارز خریدن سرمایه گذاری نیست نگه داشت پول است
آیا میتوان در بورس سرمایه دار شد؟
آیا میدانید که اکثر کسانی که کار در بورس را به عنوان شغل انتخاب میکنند، در کار خود شکست میخورند؟
یکی از تحلیلگران بزرگ جهان در مورد Wall Street میگوید: «که 99 تا از 100
تایی که به Wall Street میروند شکست میخورند.» یعنی یک نفر در هر 100
نفر پیروز میشود.
البته این یک برآورد تقریبی است، اما کاملا گویای
پیچیدگی این کار میباشد. پس بدانید که بازار، بر شما غالب است و شما
میتوانید با سرمایهگذاری روی یک خط محافظه کارانه و روی تعداد کمی سهام
انتخاب شده، پول به دست آورید.
اما چطور این کار را انجام میدهید؟ شما
باید دانش این کار را داشته باشید. بدانید بدانید و بدانید. بیشتر از هر
معاملهگر دیگری. کشف کنید که چطور مردان موفق در بورس ثروتمند شدند، آن
وقت شما هم چنان کنید. به یاد داشته باشید «دانش، قدرت است.»
W.D Gann،
تحلیلگر و معاملهگر بزرگ، میگوید: «آمار نشان میدهد که 98درصد تجار،
دیر یا زود میبازند.پس چرا آنها تجارت میکنند ؟ بدلیل اینکه 2درصد آنها
ثروتمند میشوند و آن پول را حفظ میکنند.چه کسی پولهای از دست رفته را به
دست میآورد؟ این پولها به باد نمیرود، به ازای هر یکدلار از دست رفته،
یکدلار به دست میآید.آنوقت شما باید از همان راهی معامله کنید که
برندگان میکنند.
به یاد داشته باشید که هر زمان که شما مشغول خرید
هستید، یک نفر در حال فروش است و بر عکس. اکثر مردمی که سهام میخرند، در
انتها شکست میخورند. زیرا آنها حدس میزنند،اطلاعیههای روزنامه را دنبال
میکنند و خبرهای ادارهها را جمع میکنند.
آنها سرمایهگذاری مطمئنی
نمیکنند،آنها روی 10 تا 15درصد سرمایه خود ریسک میکنند.آنها تقریبا
همیشه نزدیک قلههای قیمتی میخرند، مطمئنا چیزی نمیتواند آنها را از باخت
در امان دارد.
آنها دانش این کار را به دست نیاوردهاند. چطور انتظار موفقیت دارند؟
این
حرفه، یکی از سختترین شغلها است و به واقع باید با آن مثل یک شغل برخورد
کرد و نه یک بازی شانسی. اکثر مردم سهام را میخرند در حالی که در برخی
بازارهای جهانی مثل Wall Street، میتوان سهام را به فروش نیز رساند.
زمانی
که شخصی پول خود را در خرید یک سهام و به موقع نفروختن آن، از دست میدهد،
همیشه میگوید: «اگر فقط زمانی که باید، سهام را میفروختم، چقدر
میتوانستم سود کنم.»
در حال حاضر سهام زیادی در بورس وجود دارد که
شما برای یافتن و بررسی آنها، میتوانید از طریق روزنامههای معتبر همین طور شرکتهای کارگزاری، کمک بگیرید و میتوانید این سهامها
را گروهبندی کنید.
اگر شما حرکت سهامها را در یک گروه مشاهده کنید و
آن را روی نوار ببینید، خواهید فهمید که سرمایهگذاری روی همه آنها برای
شما غیرممکن است و شما بهاندازه همه حرکتهای آن سهام، پول ندارید.
=================================
با نوشته بالا تا حدود زیادی پاسخ سوال سارا خانم در خصوص سرمایه گذاری در بورس داده شد.
البته در حال حاضر بورس جذابیت های بالایی داره اما ریسک ها بالاست و برای بلند مدت هست.
با توجه به نقدینگی افسار گریخته جامعه و تورم روز افزون و بی ارزش ریال به نظر میرسه یکی از راههای حفظ دارایی و از دست ندادن ارزش اون تبدیل ریال به سکه و یا دلار هست.
دلار رو امنیتی کردن و تا حدودی توی این قیمت ها تثبیت شده. به نظر میاد دولت اهمیتی به افزایش سکه در بازار نقدی و آتی نمیده. البته تنها راه کاهش سکه اعلام پیش فروش سکه میتونه باشه که فعلا در حد شایعه است.
دلار اینروزها 3200-400 معامله میشه و سکه هم بالای 1250 هست.
واقعا سخته سرمایه گذاری در این قیمت ها انجام دادن.
تا زمانی که خبرهای خوبی از سوریه و قضیه هسته ای بیرون نیاد قیمت ها رو به پایین نیست مگر اینکه پیش فروش اعلام بشه!
دلار 3300
سکه 1270
نیم 620
ربع 315
آتی آذر 1480
زنده باد دکتر سهند!
آهنگ If I were a boy از Byonce تقدیم به شما...