هوای زندگی

 

برایم نوشتی؛

تو از آن سوی تابستان برایم سیب می چینی

من این سو مانده ام دلگیر !
در بند زمستانم
به روی شانه ام انداختی بارانی ات را
مبادا یخ کنم
اما نه ؛
آتش شو !
بسوزانم ...

 

 این روزایی که نبودم خیلی حرفا واسه گفتن داشتم و خیلی اتفاقــــات افتاد که

بعضی از همین اتفاقات مسبب دوریم از دهکده جهانی شده بود.  

اما حالا دیگه  تاریخ مصرف اونا گذشته و دیگه گفتن نداره و  ترجیح میدم سکوت

کنم.

فقط اینکه حال و هوای این روزای زندگیم خیلی شبیه این آهنگ هست..

کسی میدونه حواننده این اثر کیه؟ اسپانیایی هست نه؟!

 

پ.ن راستی یه خبر هست که تاریخ مصرفش هنوز تموم نشده! اونم اینکه از

       جشنواره فجر فقط انتهای زمین اون نصیب ما شده!خیلی دوست دارم

       حس پنهان، جعبه موسیقی و یا دایره زنگی رو میشد که ببینم...