عشق |
«فروغ فرخزاد» حکایت کنند: مردی را زنی بود که یک چشم آن سپید بود و مرد بواسطه زیادی محبت از آن بی خبر! چون محبت کم شد، زن را گفت: این سپیدی چشم کی پدید آمد؟ گفت: آنگاه که محبت من در دل تو کم شد! ساده رنگ آسمان، آبی تر. آب، آبی تر. من در ایوانم، رعنا سر حوض. رخت می شوید رعنا. برگ ها می ریزد. مادرم صبحی می گفت: «موسم دلگیری ست!» من به او گفتم: «زندگانی سیبی است، گاز باید زد با پوست.» زن همسایه در پنجره اش، تور می بافد، می خواند. من «دوا» می خوانم،گاهی نیز طرح می ریزم سنگی، مرغی، ابری. آفتابی یکدست. سارها آمده اند. تازه لادن ها پیدا شده اند. من اناری را، می کنم دانه، به دل می گویم: «خوب بود این مردم، دانه های دلشان پیدا بود!» می پرد در چشمم آب انار: اشک می ریزم. مادرم می خندد. رعنا هم. «سهراب سپهری» چند تا لینک: + مرد سالاری یا زن سالاری یا فرزند سالاری؟! مطلبی جالب و قابل تامل. + دیوانه ای از قفس پرید تلخ! :( چند تا آهنگ : به یاد ایام گذشته چند تا آهنگ با سبک های مختلف آپلود کردم ... + آهنگ مورد علاقه من از آلبوم سیب وحشی ... + آهنگ زیبا و آرامش بخش باران عشق اثر مجید انتظامی ... + یه آهنگ دیگه از آلبوم سیب وحشی ... + این آهنگ بیشتر در نمایشگاه های تکنولوژی روز دنیا به گوشتون میخوره! + آهنگی منسوب به بیژن مرتضوی ... + آهنگ زیبای مهتاب اثر مجید اخشابی «باشد که مقبول افتد » *با تشکر از حامد عزیز که اینوایت پرشین گیگ برام فرستاد تا بتونم این آهنگ ها رو آپلود کنم. . . . |