نفس های آخر

 


ناگه اجل از کمین برآید که :
منم!

 

ساعت شش غروب دیروز است

و من

با جیب های پر از گریه

از کارخانه به خانه بر می گردم .

تا دستمزد ناچیزم را

- ترضیع نو رسیده دیگر  -

در شیشه کبود پستانکش بچکانم

( سخت است روزگار

و کودکان بد قلق ما هم

نا آمده

از شیر خشک نیدو – و هر مارک دیگری – عقشان می گیرد

و غیر شیره جان ما ، چیزی

در کام های کوچکشان

شیرین نمی نشیند

این کودکان بد قلق ...)

 

ساعت شش غروب امروز است

و من

با جیب های خالی از گریه به خانه بر می گردم

( با دستمال گمشده

و جیب های سوراخ

کدام سکه ایمن خواهد ماند

و این ، به خشت کاغذی افتاده

این چندین گرسنه یک قطره شیر

بگذار احتضار را

از خون ناف خویش بنوشد ...)

 

ساعت شش غروب فرداست

و من

با جیب های پر از گریه ، از گورستان

به خانه باز می گردم

و کارخانه ها همه

در اعتصاب اندوهند .

 

 

*نوشته های پشت کامیونی :

 

فقط خــــــــــدا .

بر نارفیقان شرم باد !

مردانگی افـسانه شــد .

دنبالم نیــا آواره می شی !

به هر کس دل نهادم بی وفا شد .

تا شقــــایق هست زنـدگی بایـد کرد .

همه از مــــرگ می ترسند من از اشتبــاه .

به درویشی قناعت کن که سلطانی خــطر دارد .

خوش رکاب ، صدای اگزوزت لالایی شبهای تنهایی ام است .

می خواهی سفـر کنی؟ با مـن سفر کن که سفــــــرت خـوش بـاد .

ابرو گره مکن که ما دلشکسته ایم ؛ خاکستریم که بر سر آتش نشسته ایم .

 

 

باستان شناس

 

خبرنگار سمج بار دیگر جلوی آگاتا کریستی ، نویسنده داستانهای جنایی را گرفت .

آگاتا کریستی خواست از جلسه خارج شود ، اما او را جلوی خود دید . خبرنــــگار با

لبخند گفت : آخرین پرسش است ، خــواهش می کنم پاسـخ دهـید . شمـا چگونه

می توانید با شوهری که باستان شناس است و هـمه فـکر و ذهنش متوجه دنـیای

قدیم است به سر برید .

آگاتا کریستی به سقف سالن نگاهـی انداخت ، عینک خود را جابه جا کرد و گفت :

همه زنها باید آرزو داشـته باشند که شـوهرشان باستـان شـنـاس باشد . برای آنکه

هر چه پیرتر شوند شوهرشان بیشتر به آنها توجه می کنند !

 

 

 

آخرین لینکاها :

 

+ داستان کوتاه فوق العاده زیبای  شاپرک و گل سرخ  نوشته : سارا

 

+ 12 آلبوم آهنگ حبیب رو می تونید از اینجا داونلود کنید . آهنگ های  معروفی و زیبایی

همچون خرچنگ های مردابی ، مرد تنهای شب و سلام همسایه ....

 

+ داستانک جالب  ما پرتغال ها  ----->  حال و هوای سربازی داره!

 

+ اکستازی از شادی تا مرگ

 

+ آن روزی که یک مسیحی عاشق امام علی (ع) شد .

 

+ شش گام در پیشگیری از سرطان

 

+ کارهای هنری خیلی زیبای یکی از دوستان

 

 

* شمارنده  بالای ستون سمت راست وبلاگ چه با شتاب حرکت میکنه تا به صفر برسه...

یعنی بعد از رد شدن از صفر بازم همینجوری تند تند میگذره ؟

 

دو چشم مست تو خوش می کشند ناز از هم        نمی کنند دو بد مست احتــــــــراز از هم