تردید ....


 

bebinesh , hatman


 

 

دیروز از صبح با یکی از دوستام رفته بودم نمایشگاه کتاب و تا غروب اونجا بودیم....

با وجود این باز نتونستیم به طور  کامل همه سالن ها رو ببینیم ........

اول سالن مطبوعات سر زدیم ... بعدش رفتیم نمایشگاه عکس بام شکسته بم که واقعا

عکس های توی این نمایشگاه بود که عمق فاجعه رو توی بم نشون می داد.

 

کاش دوربین دیجیتال بود تا  اون عکس ها رو اینجا می گذاشتم ...

توی یکی از عکس ها رو یه دیوار نیمه خراب نوشته شده بود ....

 

" آقا قربان من جسد خانومت ، دو تا دخترات ، خواهر زاده و ......... جمعا شش نفر رو پیدا کردم

و دفن کردم ..... "  از طرف .....

 

البته به طور دقیق متن  نوشته رو  به یاد ندارم ..

 

بعد دو  ساعتی توی سالن نشر الکترونیک بودیم و چند تایی سی دی خریدیم ......

چند تا سی دی آموزشی ، ویژوال استودیو دات نت و سخنرانی های دکتر  شریعتی و کلیپ نایک فوتبال

لذت نقاشی باب راس  و سویت انگلیش و .......

بعد هم یه سری به سالن کتب های عمومی زدیم ... چند تا کتاب اونجا گرفتم ....

بوف کور صادق هدایت و  رمان بیگانه ای با من است نوشته جوی فیلدینگ  از اون جمله کتاب ها بودند..

 

 

 

 

 دلم بد جوری گرفته  .......... آهنگ  Still Got The Blues از  Gary Moore رو گوش می کنم...

گاهی اوقات هست که حتی توی وبلاگ هم نمیشه حرف های دلت را بنویسی . .. اونوقت باید چی کرد؟.

بعضی وقتها هم هست که دوست داری تنها باشی ولی خوب جایی نیست که برای دقایقی تنها باشی ..

 

 

نمیدونم این آهنگ هایی که اینجا معرفی می کنم رو کسی اصلا گوش می کنه؟ اگه حتی یه نفر هم

باشه که این آهنگ ها رو گوش کنه واسه من کافیه ، چون اون وقت هست که میدونم یکی هست که با

شنیدن این آهنگا شاید بتونه یه کمی از اون احساسی که من از گوش کردن این آهنگ ها  بهم دست

میده رو تجربه کنه!  اگه هیچ کسی گوش نمیکنه بگید تا بی دلیل اونا رو آپلود نکنم.!

 

 

 

 

از آن روز که دیوار جدائی ما شکست و دنیای ما یکی شد

او دیگر به من فکر نمی کند ....

کاش از اول می دانستم او دوست دارد به آنسوی دیوار فکر کند.......کاش ....

 

 

غوغایی در درونم برپاست....

 

حدود 10 خط این پست رو موقع  ارسال حذف کردم :(