دیشب قلبم اونقدر درد می کرد که نمیتونستم بخوابم ... چشام روی هم نمیرفت . انگار یه وزنه خیلی سنگین روی قلبم بود .. دوست داشتم داد بزنم اما هیچ صدایی از توی حنجره ام خارج نمیشد . مثل جنازه ها افتاده بودم . حتی نمیتونستم پتو رو روم بکشم ُ آخه رو قلبم سنگینی می کرد ... فقط هر از چند گاهی قطرات اشک از چشام جاری میشد .... خیلی شب سختی بود ..خیلی.........به راحتی نمیتونستم نفس بکشم ... از اینکه کسی متوجه بشه که بیدارم ترس داشتم ... دوست داشتم یه جای خلوتی گیر میوردم و داد میزدم ........... بیچاره قلبم چقدر دیشب درد کشید.......... . . . هر طور بود بعد نمیدونم چند ساعت خوابم برد .. یه خواب قشنگی دیدم .......... . . . خواب دیدم که آزاد شدم ...از این دنیای بی ارزش دور شدم . رفتم اون بالا بالا ها... الان که بیدار شدم دوست دارم همه چیز رو فراموش کنم ...... تنها و یالغوز به راهم ادامه میدم .........
دیشب فیلم سینمایی سینما ۴ قشنگ بود ... ای برادر کجایی ؟..... تکرار پنجشنبه ساعت ۱۵:۱۵ شبکه ۴
+باور کردنی نیست ولی الان دارم آفیس ۲۰۰۳ را با ارتباط dial up ۳۳/۶kb/s با سرعت۱۰ تا ۱۴ کیلو بایت در ثانیه دریافت می کنم!!
+بعد مدت ها هست که دارم آنلاین می نویسم .......
+ اینجا هم می تونید کلی آهنگ باحال از یک گروه متال دانلود کنید .. پیشنهاد من این آهنگ هستش و پیشنهاد آقا نعما این آهنگ هست ... البته من هنوز آهنگ پیشنهادی نعما جان رو گوش نکردم .. من فکر می کردم نعما اسم دختره !! شرمنده نعما جان .... اصل مطلب اینجاست ..
مه بوس نوشته :
تنها باری بود که عاشق شدم؛ ۲۰ ساله بودم و دانشجو...یک جلسهء دانشجویی بود. یک لحظه دیدمش و بعد تا پایان مراسم همهء حواسم دنبال شیطنتهای او بود. چند بار دیگر هم او را در همان جلسات دیدم و هر بار با دیدنش حس غریبی وجودم را فرا میگرفت(این بود که فهمیدم عاشقش شده ام) . بعدش از خودم میپرسیدم که چرا؟؟؟؟چرا او؟؟؟؟ ادامه مطلب ..
نگاهش با نگاهم کرد برخورد نمی دانم چرا حالش به هم خورد
|