من این آواز را از داخل شکم شیر می خوانم
اینجا خیلی تاریک است
برای همین لطفا مرا ببخشید که یواش حرف می زنم
و ممکن است حرفهایم چندان واضح نباشند
ولی این بعدازظهر من در کنار قفس شیر ایستاده بودم
و متاسفانه کمی زیادی به قفس نزدیک شدم.
و حالا از داخل شکم شیر این آواز را می خوانم
و اینجا خیلی تاریک است
و سرد است
و من احساس تنهایی می کنم.
شل سیلور استاین
«یگانه تسکین دهنده آرزوهای طلایی دو چیز است ِ صبر و امید.» الکساندر دوما
+با دیدن صحنه ای که توی اون ----> یه دختر خانم نابینا توی سرما یه گوشه حیاط دانشگاه ایستاده و منتظر دوستش هست تا بیاد با هم برند چه احساسی به شما دست می ده؟! البته بعد یه ربع انتظار دوستشون اومد :)
+ به دلیل فرمت شدن اجباری یکی ار درایوهام (درایو آهنگ و فایل پسوردهای هاست هایی که توی اونا آهنگ آپلود می کردم!) این بار خبری از آهنگ نیستش! :(
+راستی به جز یه نفر هیچ کی متوجه عکس بابا لنگ دراز تو پست قبلی نشد! :))
|