وقتی که شانه هایم در زیر بار حادثه می خواست بشکندیک لحظه از خیال پریشان من گذشتبر شانه های تو000بر شانه های تو می شد اگر سری بگذارم وین بغض درد را از تنگنای سینه برآرم به های های آن جان پناه مهرشاید که می توانست از بار این مصیبت سنگین آسوده ام کند0