احساس

ای تنها هم آغوش من

بیا که احساسم را برایت

دست نخورده نگاه داشته ام و

جسمم را به لذت بوسه ای نفروخته ام

بیا که میخواهم وقتی دستانت را به روی احساسم میگذاری

از فرط لذت

قطره های اشک بر گونه هایت بدرخشد

میخواهم با اشکهایت بر تمام احساسم بوسه زنی

میخواهم اشکهایت تمام روحم را خیس کنند،

بیا که سالهاست

سر به دیوار نهاده ام،

بیا ای تنها هم آغوش من،

بیا...

 

+  سرزمین سوخته

   نوشته ای قابل تامل درباره سرزمین خودمان، درباره ماه رمضان و ...

 

پ.ن در مورد اون آّهنگ هم که آقا مهدی و افشین خان گفته بودند بزارم تا بقیه هم

استفاده کنند لازمه توضیح بدم که متاسفانه من نه کابل usb دارم نه بلوتوث! مطمئنا

اگر امکان ریختن آهنگ بر روی کامپیوتر رو داشتم تا الان اون آهنگ رو اینجا گذاشته

بودم تا شما هم لذت ببرید. (البته بعدش حالم گرفته شد)

از اینا که بگذریم، خودم باور نمی کنم تا چه برسه به شما، آحه دیشب که افطار خونه

حواهرم دعوت بودیم. ستاره بچه خواهرم :-* (3ساله)  گوشی رو ازم گرفت تا باهاش

بازی کنه.  نمی دونم چطوری سر از قسمت آهنگ ها در اورد و دقیقا همین آهنگ مورد

نظر رو پاک کرد :(  . حالا باید چند روز صبح ها ساعت 6:00 که بخش صبحگاهی رادیو

پیام آغاز میشه  گوش بزنگ باشم تا اگر این آهنگ پخش شد ضبط کنم! ایندفعه حتما

به یک نحوی اون روی کامپیوتر میریزم. (البته این چند روز که ماه رمضون هست)

 

نظرات 8 + ارسال نظر
شیوا پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 06:01 ب.ظ

...................................................................

شیوا پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:13 ب.ظ

.................................................................

شیوا پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:14 ب.ظ

................................................................

افشین پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 07:27 ب.ظ

افسوس، حیف شد.
در هر حال ممنون که زحمت دوباره ضبط کردنش را می‌کشی.

مهدی شنبه 22 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 12:25 ق.ظ

سلام..امید عزیزدوباره ما روشرمنده کردی ...اخه تو زحمتش رو بکشی ما مفتی گوش کنیم...همین طوری با وبلاگت حال می کنیم ..با نوشته های خوبت...شیوه ی فکر کردنت ...

سارا (سایبان عشق) شنبه 22 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:35 ب.ظ http://sayeban-eshgh.persianblog.com

دلم گرفته از این آسمان تنهایی...
خزان رسیده پرم از خزان تنهایی...
سلام معرفت!
چقدر دلم تنگ شده بود!
ماه رمضونی که از دعا فراموشمون نکردی؟
از قول من اون کوچولو ی ۳ ساله ی شیطونو یه دندون بگیر! منو یاد علی کوچولوی خودمون انداخت!
صحنه ی پرواز یا کریما و قاصدک رو همیشه به خاطر بسپار. خیلی قشنگن!
امید؟
دل منم هوس پرواز کرده! تجربش خیلی شیرینه مگه نه؟
دعا یادت نره داداشم.
همیشه شاد باشی

سحر شنبه 22 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 09:41 ب.ظ

آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم
شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم
تقصیر کس نیست که اینگونه غریبیم
شاید که خدا خواست دلتنگ بمیریم
سحر
اگه آهنگی تو مایه های فاینال استیتمنت داشتی خواهشا بذار واسه دانلود. سوء تفاهم نشه امید خان. نمی خوام بگم وبلاگت آهنگ درخواستیه!
بی خیال
مرسی

زهرا دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:48 ب.ظ http://zahra-hb.com

شعر اولیه خدا بود از کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد