جام جهانی ۹۰ ایتالیا و سوسک های بالدار بیلمَز!!

 

بوی جام جهانی داره میاد. هر بار که جام جهانی میشه یاد جام جهانی 90 ایتالیا

می افتم.  16 سال پیش حدودا همین موقع ها. چه شب هایی بود...

شـب هایی که تا دیروقت بیــدار می موندیم و با اضطراب فوتبال تماشا می کردیم!

چـــــــرا با اضطراب؟! اگه سه تـامون بیدار بودیم که بایستی یکی یه لــنگه دمپــایی

دستمون بود! یه حواسمون پیش تلویزیون 14 اینچ سیاه سفید پارس و یه حواسمون

پیش سوسک های بالداری که ممکن بود یهو روی سر و کله ات فرود اضطراری کنند : ))

اون موقع ها 8 ساله بودم . داداش 10 سال داشت و  خواهر دومی هم 12 ساله...

این خواهرم خیلی به فوتبال علاقه داشت. بیشتر از ما! من که بیشتر موقع ها وسط

بازی خوابم می برد و بعضی وقتا اون تنهایی می نشست و نگاه می کرد.

تابستون بود. اون موقع ها حیاطمون باغچه بزرگی داشت که درخت های انار و توت

داشت و به واسطه اون باغچه  بزرگ شب های تابستون سوسک ها برای خودشـون

برو بیایی داشتند. و شب های جــــام جهانی به خاطر روشن بودن مهتـــابی اتـاق از

پنجره یا در می اومدند به سمت روشنایی. شایـــدم به خاطر فوتبال بود که زن و مرد

انسان و حشره حالیش نمیشه! مخصوصا سوسکا که جدیدا دور برداشتن!

مشکل سوسک های زمینی زیاد جدی نبود! مشکل سوسک های بالداری بود که یهو

میدیدی به پرواز در می آمدند و روی موهای خواهره نشسته و اون موقع وای وای!!!

بدبختی زبون آدمیزاد که حالیشون نبود! ( قابل توجه سوسکی که باعث شد روزنامـه

ایران توقیف بشه!!) هر جا که دلشون می خواست فرود میامدند! فکر کنم اگه همون

موقع به طور جدی جلوشون رو گرفته بودیم الان دیگه اینهمه شاخ نمی شدند!!

 

اون خواهرم که با ذوق و شوق فوتبال تمــــــاشا می کرد و کلی آرزو برای خودش داشت،

الان ازدواج  که کرده هیچ، یه بچه 12 ســاله هم داره!!! باورش سخته اما خوب دیگه...

 

از اون جام جهانی چند تا بازیکن بود که بیشتر از بقیه توی ذهنم موندند...

والتر زنگا (خوشتیپ بود)، اسکلاچی (آقای گل شد)، دونادونی، برمه، مارادونا،

اوگن طالر و گوئی گوچه آ  ...من عشق ایتالیا، داداش آرژانتین و خواهرم...؟

 

فکر کنم همزمان با همون جام جهانی بود که زلزله وحشتناک رودبار اتفاق افتاد و مــا با

صدای خواهرم که بیدار بود و فوتبال تماشا می کرد از خواب پریدیم و دویدیم وسط حیاط!

ای روزگار!

کجاست اون باغچه؟ چی شد اون درخت ها؟ سوسکاش کجان ؟!! خــدا میدونه...

 

+ تعدادی از آهنگ های اکسیژن و انرژیک ژان میشل ژار برای دانلود

   بالاخره داره جام جهانی میرسه و کاریشم نمیشه کرد! هارمونی تالک

   آهنگ اول ، دوم ، سوم ، چهارم ، پنجم  

 

پ.ن   به امبد قهرمانی ایتالیا و جبران افتضاحات دوره قبلی!

 

فیلم فیلم فیلم!!

 

 این روزها چند تا فیلم باحال به دستم رسیده که فــعلا فرصت شده اونا رو کپی کنم

روی هاردم تا بعدا به نوبت و سر فرصت تماشا کنم. از این بین...

فیلم سینمایی فرانسوی  B13  رو دیدم ... از اون فیلم های هیــجانی بـــاحال بــود.

و برای بار دوم کوهستان سرد. البته اینبار نسخه بدون سانسور. حالا شد حساب!

 

فیلم های توی نوبت ... دختر میلیون دلاری و  کشتن مرغ مقلد

 

پیشنهاد بی شرمانه

پیشنهاد بی شرمانه رو هم بالاخره دیدم! اونم در چهار مرحله که هر بار یه تــکه از فیلمو.

فیلم خیلی جالبی بود. داستان فیلم در مورد زوج جوانی هست که زندگی عـــاشقانه ای

دارند اما به خاطر یه سری مشکلات و وام و ... دچار مشـکل مــــالی زیادی می شوند و

در نتیجه نیاز مبرمی به مقدار زیادی پول دارند. به همین خاطــر به قمار روی می آورند که

در این بین با میلیونری آشنا می شوند! ...

فقط همین قدر بگم که اون میلیونر به این زوج پیشـــنهاد یک میلیون دلاری میکنه ! برای...

برای اینکه یک شب با زن جوان همبستر بشه ... بقیـه فیلم رو خودتون بگیرید ببینید :دی

از این فیلم خیلی چیزا میشه یاد گرفت...اگه شمـــا در چنین شرایطی قرار بگیرید چیکار

می کنید؟! (بعضی از قسمت های فیلم واقعا درد آور هــست.)

 

+ تولید مثل

  موضوع خیلی خیلی مهمی هست که همه ما باید بدونیم! لطفا فَـــلـّه ای بچه دار نشیم!

  آهای زوج هایی که قصد ازدواج دارید یا به تازگی ازدواج کردید. حتما این مطلب رو بخونید.

 

+ آهنگ زیبای ساکورا

  از وبلاگ ساکورا (شکوفه های گیلاس)

 

شب و روز!

 

شب بود ... دراز کشیده بودم و نمیدونم کجاها سیر می کردم و رادیو روشن...

توی خودم بودم که با صدای علی رضا افتخاری به خودم اومدم!!!

خیلی زیبا می خوند. این تصنیفش رو تا حالا نشنیده بود، توی اون حال و هوا

خیلی بهم آرامش داد. اسم آهنگ روز و شب بود... میزارم اینجا تا بمونه برای

سالهایی که بعدها گوش بدم به این آهنگ...شاید شمــا هم دوست داشته

باشید اونو دانلود کنید... همه جا تاریک و ساکت...

 

                                       تصنیف  روز و شب

 

مانده ام در حسرت بالا بلایی روز و شب
جان دهم از دوری دیر آشنایی روز و شب


هر سحر نام تو را با سوز دل سر
داده ام
تا مگر بر تو رسد از من صدایی روز و شب

عاشقانه کو به کو شهر شما را گشته ام
تا بیابم شاید از تو، رد پایی روز و شب

دلخوشم با خاطرات هر شب تو روزها
بی تو دارم با دل خود ماجرایی روز و شب
پیش رویم قاب عکسی از تو دارم ماه من
روز و شب با یاد تو، صفایی روز شب

 

 

+ آره ، میشه با این ترانه اشکم ریخت. میشه ... (خرس گُنده!)

 

 

من و مهران مدیری!‌

 

اون روزی که پاسبخش بودم دیدم! یه صدایی داره میاد...(حس آمیزی رو حال میکنی؟)

بله! سربازی که داشت پُست میداد حسابی رفته بود توی حس و  داشت با صدای بلند

و غمناکی این آهنگو میخوند....

 

خدا بگم چیکار کنه ، اونی که منو سرباز کرد

کَتونیمو ازم گرفت یه جفت پوتین به پــام کرد

...

یه سربــــازِ، خستــه منــم، مرخصی نـــدارم

همیشه پادگانم

بگو به خدا چی کردم....

(به قول بَروبُچ آش خور ، پایه رفته بالا و دیگه نمیکشه!)

 

+ دوستت دارم!

   آهنگی زیبا و شنیدنی (اگه بهش بشه آهنگ گفت!) لینک از پاییزان

 

+ ابزاری جدید برای جیمیل داران!

   با نصب این نرم افزار کوچک بر روی کامپیوتر خود می توانید از طریق جیمیل

   از راه دور کامیپوتر خود را خاموش کنید و یا صفحه وب باز کنید. تنـــــــها با

   ارسال یک ایمیل به اکانت خود که حاوی دستور شما باشه!

 

+ ماجرای من و پدر مهران مدیری

   و اینک پس لرزه های آن ماجرا!

 

 

دلم انگاری گرفته...

 

یکی بود یکی نبود مردی بود که زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بــود.

وقتی مُرد همه می گفتند به بهشت رفته. آدم مهربانی مثل او حتما به بهشت می رفت.

در آن زمان بهشت هنوز به مرحله ی کیفیت فرا گیر نرسیده بود.استقبال از او با تشریفات

مناسب انجام نشد. دختـــری که باید او را راه می داد نگاه سریعی به لیـــست انداخت و

وقتی نام او را نیافت او را به دوزخ فرستاد.

در دوزخ هیچ کس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسایی نمی خواهد هر کس به آنجا برسد

می تواند وارد شود. مرد وارد شد و آنجا ماند.

چند روز بعد ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه ی پطرس قدیس را گرفت:

این کار شما تروریسم خالص است!

پطرس که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده؟

ابلیس که از خشم قرمز شده بود گفت: آن مــــــرد را به دوزخ فرستاده اید و آمده و کار و

زندگی ما را به هم زده. از وقتی که رسیده نشسته و به حرفهای دیگران گوش می دهد...

در چشم هایشان نگاه می کند...به درد و دلشان می رسد.

حالا همه دارند در دوزخ با هم گفت و گو می کنند.هم را در آغوش می کشند و می بوسند.

دوزخ جای این کارها نیست!! لطفا این مرد را پس بگیرید!!

وقتی رامش قصه اش را تمام کرد با مهربانی به من نگریست و گفت:

«با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادی... خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند»

                                                                                        

                                                                                   پائولو کوئلیو - ایمیل دریافتی

 

 

* یه روز مرخصی بگیری و اون روز از ساعت 6 صبح بری برای اسباب کشی آبجی خانوم

  به خانه جدید واقع در ارتفاع 40 پله ای با کلی وسایل! حساب کن دیگه چه روزی بوده...

 

+ آهنگ نامه از احسان خواجه امیری

   مثل همه آهنگاش این یکی هم فوق العاده هستش :)

   اون شبی بد جوری حس این آهنگ منو گرفته بود...

 دلم انگاری گرفته....قد بغض یاکریما...