دوباره کوچه ام امشب تو را قدم می زد و فکر می کنم این بار از تو دم می زد و سنگفرش و شب و ماه و باد پاییزی که استعاره شعر مرا رقم می زد کنار خانه تکراری ات رسیدم باز همان شبی که دلت تا دلم قدم می زد رسیده ام به جوابم-تو راست می گفتی- که منطق دگری عشق را رقم می زد چه نقشه ها که نکشیدم برای دیدن تو و نقشه های مرا آسمان به هم می زد میان دفتر تو می نوشتم اسمم را و می رسید کسی و مرا قلم می زد
نظرات 1 + ارسال نظر
شیوا یکشنبه 15 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 06:54 ب.ظ

من به کسی اجازه نمی دهم اسم تو را از میان دفتر زندگیم خط بزنه !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد