تو را سزد که یاسها نثار مقدمت کنم
چرا که هر نگاه تو مرا ترانه می کند
صدای تو برای من طنین گرم زندگی است
نسیم سبزپوش تو مرا جوانه می کند
تویی امید زندگی،کلام سرخ شعر من
پیام عاشقانه ات مرا روانه می کند
بیا برای یودنم،دوباره شعر نو بخوان
چرا که قلب ساده ام تو را بهانه می کند
خیال با تو بودم اگر چه بود مصرعی
تمام بیت های من تو را نشانه می کند
هوای باغ سینه ام پر از شمیم غنچه هاست
دلم در این میان فقط تو را فسانه می کند
تقدیم به عشق
شاعر : مژگان کریمی
تو ریختى به شکل آب به روى چشمهاى خواب
و من پریدم از خودم میان قطرههاى آب
تو چون نسیم در وزش به سطح گیسوان من
و من کبوترى شدم اسیر پنجه عقاب
بیا درون قلب من کمى مرا تکان بده
و فکر کن که کودکم به روى دستهاى تاب
شود که در تو حل شوم؟ سؤال بىجواب من!
بیا به حرمت دلم بده به پرسشم جواب
بیا نشان بده فقط تو در وجود من کمى
تویى که از تو غافلاند تمام شعرهاى ناب
و عاجزم ز خواندنت که مثل ابر مبهمى
مرا فقط به نام کوچک خودم بکن خطاب
چه اشتیاق مبهمى که بىتو باز زندهام
کنون که بسته بختمان به پاى هردومان طناب
بیا درون قلب من کمى مرا تکان بده
بیا به حرمت دلم بده به پرسشم جواب!
....................................................................................................................................
خدایا من...!!!!!!!!
شیشه پنجره را باران ......!!!!!!